all

/ˈɒl//ɔːl/

معنی: همه، تمام، همه چیز، هر گونه، بسیار، کلیه، جمیع، همگی، تماما، داروندار، یکسره
معانی دیگر: کلیه ی، قاطبه، سر بسر، کاملا، سرتاسر، به کلی، حد اکثر، همه نوع، (گویش محلی) تمام شده، مصرف شده، هریک، تک تک، هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)، پیشوند:، منحصرا [all-american]، دگر ـ [all-purpose]، (زمان) همه ـ، سرتاسر ـ [all-night]، pref : بمعنی غیر و دیگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: the total amount, extent, or number; every one.
مترادف: aggregate, complete, entire, every, full, total, whole
متضاد: no, none
مشابه: comprehensive, integral, universal

- all the meat
[ترجمه گوگل] تمام گوشت
[ترجمه ترگمان] همه گوشت ها …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- all month
[ترجمه S] همه ى ماه
|
[ترجمه ayoub] ماهِ تمام
|
[ترجمه گوگل] تمام ماه
[ترجمه ترگمان] تمام ماه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- all the carrots
[ترجمه فاطمه جانی] همه ی هویچ ها
|
[ترجمه Messi] همه هویج ها
|
[ترجمه گوگل] همه هویج
[ترجمه ترگمان] همه هویج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any.
مترادف: any
مشابه: each

- beyond all question
[ترجمه گوگل] فراتر از همه سوال
[ترجمه ترگمان] از هر سو الی که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: most or greatest possible.
مترادف: every

- with all speed
[ترجمه گوگل] با تمام سرعت
[ترجمه ترگمان] با تمام سرعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: every.
مترادف: entire, every, total, whole

- all manner of people
[ترجمه گوگل] همه نوع مردم
[ترجمه ترگمان] همه جور آدم هایی که …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: each of the people or things mentioned or implied.
مترادف: everybody, everyone, everything, whole
متضاد: none

- All are present today.
[ترجمه محمد] امروز همه حضور دا رند
|
[ترجمه گوگل] همه امروز حضور دارند
[ترجمه ترگمان] همه امروز در حال حاضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the total number.
مترادف: any, each, everything
متضاد: none

- all of them
[ترجمه گوگل] همه آنها
[ترجمه ترگمان] همه شون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: everything.
مترادف: everybody, everyone, everything, whole
متضاد: nothing

- All is quiet tonight.
[ترجمه گوگل] امشب همه چی ساکته
[ترجمه ترگمان] امشب همه چیز آرومه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: after all, all in all, at all
(1) تعریف: the whole; the universe; everything; totality.
مترادف: aggregate, entirety, total, totality, whole
مشابه: cosmos, macrocosm, universe

(2) تعریف: one's complete interest, effort, or property.
مترادف: entirety, sum, total, totality

- I'll give it my all.
[ترجمه گوگل] من تمام توانم را خواهم داد
[ترجمه ترگمان] من همه چیز را به او خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: completely.
مترادف: altogether, completely, entirely, quite, totally, wholly
مشابه: comprehensively, exceedingly, very

- She's all wrong.
[ترجمه گوگل] او همه اشتباه می کند
[ترجمه ترگمان] او کاملا اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: exclusively.
مترادف: solely, wholly

- She completed the job all on her own time.
[ترجمه گوگل] او کار را در زمان خودش تمام کرد
[ترجمه ترگمان] او تمام مدت کار خود را به پایان رسانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: each.
مترادف: apiece, each

- The score was two all.
[ترجمه گوگل] امتیاز همه دو شد
[ترجمه ترگمان] نتیجه این کار دو نفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: completely or exclusively.

- all-American
[ترجمه گوگل] تمام آمریکایی
[ترجمه ترگمان] همه - آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- allover
[ترجمه گوگل] سراسر
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: comprehensive.

- all-round
[ترجمه گوگل] دور تا دور
[ترجمه ترگمان] همه دور و برش هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- all-inclusive
[ترجمه گوگل] فراگیر - عمومی - کلی
[ترجمه ترگمان] فراگیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: throughout (a specified time).

- all-day
[ترجمه گوگل] تمام روز
[ترجمه ترگمان] تمام روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in sports, representing the best.

- all-conference
[ترجمه گوگل] همه کنفرانس
[ترجمه ترگمان] کنفرانس همه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. all able-bodied young men were called for military service
همه جوانان خوش بنیه به خدمت نظام فراخوانده شدند.

2. all activities have come to a complete rest
کلیه ی فعالیت ها کاملا متوقف شده است.

3. all available forces were committed to the attack
کلیه ی نیروهای موجود به حمله اختصاص داده شدند.

4. all but hossein left
همه رفتند بجز حسین.

5. all but one of the fugitives . . .
همه سوای یکی از فراریان . . .

6. all came save two
همه آمدند به جز دو نفر.

7. all cases of bribery will be investigated
کلیه ی موارد رشوه خواری مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

8. all children should be immunized
باید (از راه تزریق) همه ی کودکان را ایمن کرد.

9. all costs should be carefully summed
کلیه ی هزینه ها باید با دقت جمع زده شوند.

10. all criticism was smothered by the government
دولت هرگونه انتقادی را سرکوب می کرد.

11. all day
همه ی روز

12. all day a woodpecker was pecking at an electric post
در تمام روز یک دارکوب به تیر برق نوک می زد.

13. all day he basked in the sun
تمام روز حمام آفتاب گرفت.

14. all day long
همه ی روز

15. all day they pounded the pavement trying to find work
تمام روز در جستجوی کار با مشقت خیابان ها را گز می کردند.

16. all day, crowds of people came to watch
تمام روز دسته های انبوه مردم برای تماشا آمدند.

17. all day, his mother sits in one corner of the room and weaves carpets
مادرش تمام روز در یک کنج اتاق می نشیند و فرش می بافد.

18. all entrances to the city were guarded by armed men
کلیه ی راه های ورود به شهر توسط قراولان مسلح پاسداری می شد.

19. all eyes were directed toward me
همه ی چشم ها متوجه من شدند.

20. all four wheels receive the weight equally
هر چهار چرخ متساویا وزن را تحمل می کنند.

21. all gathered around the patient's bed
همه دور بالین بیمار حلقه زدند.

22. all get sick, young and old alike
همه بیمار می شوند هم پیر و هم جوان.

23. all hands lay aft to the fan tail!
همه ی جاشویان بروند به نرده ی پاشنه ی کشتی !

24. all he desired was to aggrandize his estate
یگانه آرزوی او توسعه ی املاکش بود.

25. all her statements were greeted with acclamation
همه ی اظهاراتش با تحسین و کف زدن حضار مواجه شد.

26. all her wishes came true
همه ی آرزوهای او برآورده شدند.

27. all his brothers are farmers
برادرهایش همه کشاورزند.

28. all his children are married
همه ی فرزندان او ازدواج کرده اند.

29. all his commands were out without question
همه فرمان های او بی چون و چرا انجام شد.

30. all his efforts went down the drain
همه ی زحمات او به هدر رفت.

31. all his life he oscillated between wealth and poverty
در سرتاسر عمر بین ثروت و فقر نوسان می کرد.

32. all his life he warred against injustice
تمام عمرش با بی عدالتی مبارزه کرد.

33. all his narratives have to do with the second world war
همه ی داستان های او مربوط به جنگ دوم جهانی است.

34. all his options were taken away
آزادی عمل او سلب شده بود.

35. all his teeth were sound
همه ی دندان هایش سالم بود.

36. all his wealth had drained away
همه ی ثروت او تمام شده بود.

37. all human beings are born free and equal in dignity and rights
همه ی انسان ها آزاد و از نظر ارزش و حقوق مدنی برابر آفریده شده اند (اعلامیه ی حقوق بشر).

38. all humans are equal in the sight of god
همه ی انسان ها در نظر خداوند برابرند.

39. all humans must die
همه ی انسان ها خواهند مرد.

40. all in all it was a nice trip
رویهم رفته سفر خوبی بود.

41. all in all, the plan was successful
رویهمرفته نقشه موفقیت آمیز بود.

42. all kinds of amusements
انواع سرگرمی ها

43. all kinds of clothing
انواع و اقسام لباس

44. all kinds of people
همه جور آدم

45. all mankind are interrelated . . .
بنی آدم اعضای یکدیگرند . . .

46. all manner of men
انواع و اقسام آدم ها

47. all manner of things
همه جور چیز

48. all men are (like) organs of the same body
بنی آدم اعضای یکدیگرند

49. all men are created equal
همه ی انسان ها برابر خلق شده اند.

50. all mortal beings
همه ی موجودات فانی

51. all my ancestors sleep in this little graveyard
همه ی نیاکان من در این گورستان کوچک به خواب ابدی فرو رفته اند.

52. all my hope is in the lord
همه ی پشتگرمی من به خداست.

53. all my savings were wiped out
همه ی پس اندازهای من از بین رفت.

54. all my teeth were worn away. . .
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود. . .

55. all my teeth wore off and fell out
مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود

56. all new employees will go through a six-month probation
کلیه ی کارمندان جدید یک دوره ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.

57. all night he vexed his mind to remember her name
سراسر شب به مغز خود فشار می آورد تا نام او را به خاطر بیاورد.

58. all night long, the wind mourned the end of summer
در سرتاسر شب باد از پایان تابستان می نالید.

59. all night the rain spattered on the hut's roof
تمام شب باران بر بام کلبه می بارید.

60. all night we heard the monotone of monks saying their prayers
تمام شب صدای یک نواخت راهبان را که دعا می خواندند شنیدیم.

61. all night we were galled by enemy fire
تیراندازی دشمن در سرتاسر شب ما را رنج می داد.

62. all night, the top branches of the tree nodded in the wind
سرشاخه های درخت همه ی شب در باد تکان می خوردند.

63. all of his children have wives
همه ی فرزندان او زن دارند.

64. all of his soldiers ran away
همه ی لشکریان او فرار کردند.

65. all of the bank's doors were sealed by the police
همه ی درهای بانک توسط پلیس مسدود شده بودند.

66. all of the books in the library have been listed
همه ی کتاب های کتابخانه فهرست شده اند.

67. all of the co-workers had antipathy toward him
همه ی همکاران از او بدشان می آمد.

68. all of the hotels in town were fully booked up
همه ی هتل های شهر کاملا پر بود.

69. all of the professors are female
همه ی استادان زن هستند.

70. all of this mine's gold has been extracted
همه ی طلای این معدن استخراج شده است.

مترادف ها

همه (صفت)
all, every, whole, livelong, whole-hog

تمام (صفت)
main, full, complete, thorough, out-and-out, through, all, whole, entire, rounded, thru, full-blown, integral

همه چیز (صفت)
all

هر گونه (صفت)
all

بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

کلیه (ضمير)
all

جمیع (ضمير)
all

همگی (قید)
altogether, all

تماما (قید)
well, altogether, all, quite, wholly, fully, throughout, in toto, stark, teetotally, hand-and-foot

دارو ندار (قید)
all

یکسره (قید)
exactly, across, indiscriminately, altogether, all, at once, non-stop

تخصصی

[ریاضیات] هر، همه، کلیه، تمام

انگلیسی به انگلیسی

• every one, whole, total
each; every; whole of
totally; completely
everything; total, whole
you use all to indicate that you are referring to the whole of a group or thing.
you also use all to emphasize the extent to which something happens or is true.
you can use all when you are emphasizing that something is the only thing that is important.
you also use all when you are talking about an equal score in a game. for example, if the score is three all, both players or teams have three points.
you say above all to emphasize that a particular thing is more important than others.
you say after all to draw attention to something that other people might have forgotten or that you had not previously realized.
you use all in all to introduce a summary or generalization.
if you say that something is not all that good or not all that important, you mean that it is not very good or not very important; an informal expression.
all the more or all the better mean even more or even better than before.
you use at all to emphasize a negative or a question.
you use for all to say that a particular fact does not affect or contradict what you are saying, although you know that it may seem to do so.
in all means in total.
you say in all seriousness or in all honesty to emphasize that you are being completely serious or honest.
you use of all to emphasize the words `first' or `last', or a superlative adjective or adverb.
all- can be added to nouns or adjectives to form adjectives which describe something as consisting only of the thing mentioned or as having only the quality indicated.
all- can also be added to present participles in order to form adjectives which describe something as including or affecting everything or everyone.
all- can also be added to nouns in order to form adjectives which describe something that is suitable for or includes all types of a particular thing.

پیشنهاد کاربران

هرچقدر، هر اندازه
تنها کار
مثال: All I can do is pray تنها کاری که از دستم برمی آید دعا کردن است.
i'm all alone
من کاملاً تنها هستم/من کلاً تنهام/من تنهای تنهام
جملگی
جمله
اگر معنای جمله منفی باشه و در آخر جمله با at بیاد معنی هرگز یا اصلا میده
مثال: I did not feel angry at all
من اصلا احساس عصبانیت نکردم
در زبان باستانی لری ( بختیاری، . . . ) ولکی واژه کهن�أل� به معنی نشانه جمع در دستورزبان است مثل �ها� در فارسی. ای واژه وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�ٱلall�و�هولwhole� به معنی همه،
...
[مشاهده متن کامل]
همگی، تماما، کل، کلیه و. . . در زبان انگلیسی به کار میرود. ضمن اینکه گمان میرود با�إل در لری و ایل درپارسی و ایر در اوستایی�، �allyدر انگلیسی� و�آل در عربی که گمان میرود ریشه پارسی داشته باشد� همریشه باشند که قبلا سرجای خود مفصل توضیح داده ام. کاربرد�أل�نشانه جمع: درخت> درختل=درختها، درختان.

سرتاپا
all wet: سرتاپا خیس
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : all ✅ تلفظ واژه: al ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: همه، تمام، کلیه، جمیع، همگی ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : pan -
یکپارچه ، یکدست ، یکنواخت ، یک تکه ، به کل ، کلاً
All= مدام ، همیشه
واژه all به معنای کاملا
قید all به معنای همه زمانی به کار می رود که می خواهیم دربرگرفتن و کلی بودن چیزی را نشان دهیم. به مثال های زیر توجه کنید:
all over the world ( همه جای دنیا ) . قید all در این مثال نشان دهنده این است که منظور ما کل دنیا است.
...
[مشاهده متن کامل]

all about your trip ( همه چیز راجع به سفرت ) ، یعنی تمام جزئیات و اتفاقات سفر.
کاربرد دیگر این واژه به معنی کاملا است، یعنی عمل یا چیزی کامل انجام شده باشد. مثلا:
all wet ( کاملا خیس شده ) یعنی سر تا پا و تمام بدن خیس شده است.
صفت all به معنای همه
صفت all به معنای همه وقتی در کنار اسم هایی که مفهوم مجموعه دارند قرار می گیرد به کل آن مجموعه اشاره می کند. به مثال های زیر توجه کنید:
all day ( تمام روز ) ، all afternoon ( همه بعد از ظهر ) ، all of his movies ( همه فیلم های او ) . در این مثال ها روز، بعد از ظهر مجموعه ای از بازه های زمانی هستند که با all به کل مجموعه اشاره شده است.
منبع: سایت بیاموز

تمامی موارد . . . .
مدام
Don't get all worked up. Joker'2019
مدام عصبی نباش.
کل ⛰⛰
were they watching TV all night
آیا آنها تمام شب تلویزیون میدیدند؟
همه همگی
all:
( خودمونی - پشت صفت ) حسابی
Collins:👇👇👇👇👇
You can use�all�in front of an adjective when you want to emphasize a quality that affects someone or something temporarily. [INFORMAL, SPOKEN]
Eg: I feel all grown up.
احساس میکنم حسابی بزرگ شدم.
تمامی
هر
In this book there are chapters on all three of Castells’ levels
این کتاب فصولی در زمینه هر سه سطح کاستلز دارد
همه چیز ، همه هرگونه ، برای زیاد و بیشتر هم بکار میره
کاملا ، بکلی ، جمعا ، مطلقا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس