دیکشنری فارسی به فارسی با حرف ه - صفحه 38

دیکشنری مترجم بپرس

فهرست واژگان در دیکشنری فارسی به فارسی با حرف ه - صفحه 38

هم سنخ هم سنگ هم سنگ همسنگ هم سنگی همسنگی هم سنی همسنی هم سو هم سوگند هم سوگند همسوگند هم سوگندی همسوگندی هم سکه هم شاگردی همشاگردی هم شان همشان هم شراب هم شرط همشرط هم شغل هم شهر همشهر هم شو ی همشو ی هم شکل هم شکم هم شیر همشیر هم شیره همشیره هم شیوه هم صحبت همصحبت هم صحبتی همصحبتی هم صدا همصدا هم صف هم صفی هم صفیر هم صنف هم صورت هم طارم هم طبع همطبع هم طبق هم طبقه همطبقه هم طراز همطراز هم طریق هم طریقت هم طویله هم عرض هم عصر همعصر هم عصری همعصری هم عقد هم عقیده همعقیده هم عمق هم عنان همعنان هم عنانی همعنانی هم عهد همعهد هم عهدی همعهدی هم عیار هم غذا همغذا

34 35 36 37 38 39 40 41 42 43