ترک ها انگار با هم مسابقه کی از همه خر تره گذاشتن، هر یکی رو میبینیم فکر میکنیم که دیگه از این جاهل تر وجود نداره یکی دیگه میاد از اون یکی جاهل تر
هَمچون {چنگال} که برگرفته از {چَنگَر} است که خود برگرفته از {چَنگرَ} است ( با پسوند {رَ} ) در اینجا هم گویا چنین چیزی به چشم می خورد.
{خنجر} برگرفته از {خنج} به همراه پسوند {ر/رَ} است. پس در اینجا به {خنج} می رسیم.
... [مشاهده متن کامل]
{خنج} بگمانم باید همریشه با {چَنگ} و برگرفته از آن باشد. در اینجا دگرگونی آوایی {چ/خ} و دگرگونی آوایی {گ/ج} رخ داده است و ما هم {چنگ} را داریم هم {خَنج} را.
بِدرود!
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
پاسخ به عبدالرضا:
1 - حمداله حمدی شاعر قرن پانزده ترکیه عثمانی می فرماید:
نادان عندلیب ( بلبل ) را گنجشک تصور می نماید و ترک بلور را شیشه
2 - با توجیه شما شاید آخماق از احمق عربی گرفته شده باشد
... [مشاهده متن کامل]
3 - این اتیمولوژی واژه فارسی �خون� :
Fars�a χūn خون "kan" s�zc�ğ�nden alıntıdır. Fars�a s�zc�k Avesta ( Zend ) dilinde aynı anlama gelen vohunī s�zc�ğ� ile eş k�kenlidir. Bu s�zc�k Proto - İranca ( Ana - İranca ) aynı anlama gelen yazılı �rneği bulunmayan *χʷahun s�zc�ğ�nden evrilmiştir.
خونگر خودش کلمه ای تورکی است که از دو جزو خون و گر ساخته شده خون از فعل آخماق به معنی حاری شدن گرفته شده است ریشه ان آخ بوده و آخ ین = آخین یعنی جریان با افتادن آ به صورت خین وخون درفارسی به کار میرود
... [مشاهده متن کامل] گر هم همان پسوند ار اسم ساز تورکی است نه اینکه خونگر فارسی به عربی برود از انجا به ارامی سغدی وغیره اینها خنده دار است
پاسخ به عبدالرضا:
1 - پیش از وارد شدن به این سایت از مواد توهم زا بهره نبرید.
2 - در کل زبانهای ترکی یک همچین چیزی که نوشته اید موجود نبوده و نیست.
3 - خینچ نیز واژه فارسی است به معنای نفس نفس زدن و صدای که از لذت جنسی بر می آید.
... [مشاهده متن کامل]
4 - خنجر عربی شده واژه فارسی �خونگر� می باشد این واژه از زبان فارسی به شکل خونگره وارد زبان آرامی و خونگر وارد زبان سغدی شده است.
خنجر کلمه ای تورکی است که از فعل خینجیماق به معنی قیمه کردن ریز کردن گرفته شده ریشه آن خینجی بوده که وقتی { ار} اسم فاعلی بدان اضافه می شود به شکل خینجیر وبه معنی برنده و ریز کننده در امده وبه شکل خنجر وارد فارسی شده است منبع خینجماق در لغتنامه شاهمرسی
خنجر: خنج کننده. خنج در لری یعنی بریدن. خنجش کرد یعنی انداختش. خنج ر=خنجر: برنده.
خنجر عربی شده واژه فارسی �خونگر� می باشد این واژه از زبان فارسی به شکل خونگره وارد زبان آرامی و خونگر وارد زبان سغدی شده است .
چاقو و خنجر به معنای دشنه ست
وسیله ای مانند چاقو اما با کارایی شمشیر. ترکیب شمشیر و چاقو. شمشیر کوچک🗡️
واژه خنجر
معادل ابجد 853
تعداد حروف 4
تلفظ xanjar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( خَ جَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی xanjar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
معنی رهش:سرخ وسفید
واژه ی خنجر برگرفته از خونگر است.
خنجر:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " خنجر" می نویسد : ( ( ریشه و خواستگاه خنجر بر من روشن نیست ، اگر ستاگ واژه خنج باشد ، آن را می توان ریختی از هنج شمرد که در " آهنجیدن" ، به معنی بدر کشیدن و آهیختن به کار برده شده است . بر این پایه ، معنای بنیادین و نخستین خنجر " آنچه از نیام به در می کشند " می توانسته است بود. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( همان تیز خنجر کشید از نیام
نه بگشار راز و نه برگفت نام . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 319. )
در زبان ترکی به خنجر "خَشْگار " یا خَشْگَر گفته می شود به معنی ابزاری که خَش می اندازد .
آهن خشک، تیغ، چاقو، شمشیر، دشنه، قمه، کارد، نیزه، سرنیزه
دشنه با خنجر ( خونگر ) متفاوت است دشته و خنجز نباید با هم اشتباه گرفته بشوند. �دشنه� ( به انگلیسی: Stiletto )
خنجر در اصل فارسی است در زبان عربی به جای حرف ( ج ) ( گ ) گذاشته می شودو چون در زبان عربی این حرف را نداریم مثلا . ( گرگان ، جرجان ) ( گوگل ، جوجل ) بعد از فراموش شدن خون گر و کاربرد بیشتر خنجر این کلمه جایگزین کلمه خون گر شده.
دشنه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)