گردن
(گَ دَ) (اِ.) ۱ - بخشی از بدن جانداران که سر را به تنه وصل می کند. ۲ - بخش باریکی که بدنة ظرفی را به دهانه آن متصل می کند. ، ~ از مو نازک تر کنایه از: اظهار عجز و غالباً در قبولِ حقیقت و حرف حق . ، ~ کسی را تبر نزدن کنایه از: گردن کلفتی در بی عاری و
(گَ دَ. اَ) (ص فا.) ۱ - متکبر، خودپسند. ۲ - گردنکش ، عاصی . ۳ - نیرومند، قوی .
( ~ . اَ تَ) (مص ل .) طغیان کردن ، سرکشی .
(گَ دَ. بُ دِ) (ص مر.) عاصی ، غیرمنقاد، مق . گردن داده .
( ~ . بَ) (اِ.) پیرایه ای معمولاً از سنگ ها یا فلزهای قیمتی که آن را خانم ها به گردن می آویزند، گلوبند.
( ~ . دَ) (مص ل .) سر باز زدن ، نا فرمانی کردن .
( ~ . تَ) (مص ل .) سرباز زدن ، اعراض ، سرپیچی .
( ~ . دَ) (مص ل .) عذر آوردن ، بهانه آوردن .
( ~ . دَ) (مص م .) اطاعت کردن ، تسلیم شدن .
( ~ . زَ دَ) (مص م .) کشتن ، سر بریدن .
( ~ . شَ) (ص مر.) = گردن شخ : کنایه از: مغرور، سرکش .
( ~ . فَ) (ص فا.) کنایه از: متکبر و سرکش .
(گَ دَ. گِ تَ) (مص م .) ۱ - اقرار ک ...