کمان
۱. نوعی سلاح جنگی چوبی و خمیده که برای پرتاب کردن تیر به کار می رفت.
۲. چوبی بلند و سرکج برای جدا کردن الیاف پنبه یا پشم از یکدیگر.
۳. (نجوم) = قوس
۴. (موسیقی) [قدیمی] آرشه.
۵. (موسیقی) [قدیمی] سازی زهی شبیه رباب و به شکل کمان.
* کمان چاچی: [قدیمی] نوعی کمان مرغوب که در چاچ (نام قدیم تاشکند) ساخته می شد: پیاده ز بهرام بگریختند / کمان های چاچی فرو ریختند (فردوسی: ۸/۱۳۶)، کمان های چاچی و تیر خدنگ / سپرهای چینی و ژوبین جنگ (فردوسی: ۱/۱۲۷).
* کمان رستم: [قدیمی، مجاز] = رنگین کمان
* کمان گشادن: (مصدر متعدی) به دست گرفتن کمان و کشیدن زه آن و تیر انداختن.
معشوقی که ابروهای منحنی مانند کمان دارد: بعد از اینم چه غم از تیر کج انداز حسود / چو به محبوب کمان ابروی خود پیوستم (حافظ: ۶۳۰).
جعبه ای که کمان را در آن می گذاشتند، قربان، کمان دان.
۱. دارندۀ کمان.
۲. کسی که در تیراندازی با کمان مهارت دارد، کمان گیر.
ظرفی که کمان را در آن بگذارند، قربان، نیم لنگ، کمانچوله.
کسی که کمان درست کند، کمان ساز.
کمانی که با آن مهره و گلولۀ گلی یا سنگی پرتاب می کردند: کمان گروههٴ زرین شده محاقی ماه / ستاره یکسره به نما غالوک های سیم اندود (خسروانی: شاعران بی دیوان: ۱۱۵).
گوشۀ کمان.
= کمان دار
= کمان گروهه
کمان کش ...