ک ؛ این حرف که آوایش از ادغام مرکز سطح زبان و مرکز سطح سقف دهان قابل صادر شدن است و دارای یک عینیت بیرونی نیز می باشد مفهوم یک حفاظت و حفظ شدن و مراقبت داخلی و بیرونی را در ابعاد کاربردی مختلف در مفهوم کلمات ایجاد می کند.
... [مشاهده متن کامل]
عینیت این عمل که از پوشش سقف دهان بر روی سطح زبان برای صدور آوای آن ایجاد می شود به مانند کف دستی است که بخواهد بر روی دست دیگرمان پوشش ایجاد کند. و عینیت این حالت در واقعیت و در عالم واقع در کلماتی مثل ؛ ( ساک کیف کوزه کاسه کوله کندو کندک کادو کلوب کوچک کُرّه کمان کار کتاب کت کتمان مکتوم کهن کهنه کاپ کاپیتان کافه کامل کارتون کافر کارت کاغذ کالج کلت کلمه کلید کمپ کمپانی و. . . )
این حرف در هر کلمه ای که رخ نمایی می کند بسته به اینکه در کجای ای ساختار کلمات واقع شده باشد و آن کلمه با حرف ک شروع شده باشد یا تمام شده باشد یا در میان کلمه جانمایی شده باشد در واقع مفهوم حفاظت و یا دلیلی برای ایجاد حفاظت و مراقبت و محفوظ بودن چیزی را در مفهوم آن کلمه می رساند.
البته جایگاه و جانمایی حروف در چیدمان حروف جهت ایجاد ساختمان کلمات نیز دارای تفاسیر متفاوتی است که اگر به هر کدام اختصاصا پرداخته شود مطلب خارج از حوصله برای خواندن می شود.
اگر به حکمت و مدل نگارگری و صورتگری این حرف هم دقت کنیم نقاشی این حرف به حالت دو دست شخصی می باشد که بخواهد چیزی را در پشت خود یا در میان خود محفوظ نگه دارد.
جهت درک بهتر این توضیحات به تحلیل و تفسیر کلمه ی کاشان که قبلاً خدمت عزیزان و علاقه مندان در این خصوص داده بودم مراجعه کنند.
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
بررسیِ واژگانِ " کَتامَ، کَتام، کَدام، کُدام، کَتارَ ، کَتار، کَدار، اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که، کَدار - ایز ( - ایو ) " و پیشنهادِ واژه " اَتام/اَدام" و " اَتامی/اَدامی که" :
1 - واژگانِ " کَتامَ، کَتام، کَدام، کُدام" :
... [مشاهده متن کامل]
ما در زبانِ اوستایی واژه یِ " کَتامَ :katāma " را به چمِ " کُدام ( از چندتا ) ، چه کسی ( از چندتا ) " داشته ایم که از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 1 - " کَ / که : ka " : " کَ/که " در زبانِ اوستایی به چمِ " چه، چی، چه کسی" بوده است؛ این واژه ریشه ی بسیاری از واژگانِ پارسی است که از آنها می توان" چی: čē " ، " چه : ča " ، " کی: ki "، " کو: ku" را برشمرد.
2. 1 - " تامَ : tāma " : این واژه خود با پسوندِ اوستایی " تمَ : təma " و با پسوندِ " توم: tum /دوم:dum" در زبانِ پارسیِ میانه همپیوند و همریشه است که واژگانِ نامبرده همگی به چمِ " - تَرین " هستند و همان کارایی را دارند که پسوندِ " - تَرین" در پارسی دارد. چنانکه می دانید، پسوندِ " - ترین" ، بمانند پسوندِ " تم/توم/دوم"، محمولی چند موضعی ( دو یا بیشتر ) را بازنمایی می کند. ( پسوندِ " توم/دوم" به ریختِ " تُم/دُم" در پارسیِ نوین آمدنی هست. )
" کَتامَ" ( اوستایی ) در زبانِ پارسیِ میانه به ریخت " کَتام: katām / کَدام : kadām " و در پارسیِ نوین به ریختِ " کُدام : kudam " آمده است.
2 - واژگانِ " اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که " :
در زبانِ اوستایی " اَتارَ :atāra " به چمِ " آنی از دوتا، یکی از این دو ، آنی از این دو، یکی از دو تا " بوده است؛ واژه یِ " اَتارَ " از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 2 - " اَ :a " : " اَ " در نقشِ " فَرنامها ( =ضمیرها ) : Pronomen " در زبانِ اوستایی بکار می رفته و به زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " این، آن، اوی ( =او ) ، آنِ اوی، آنِ خویش، اوشان ( =ایشان ) ، آنِ اوشان ( = آنِ ایشان ) ، آنِ اَماک ( = آنِ ما ) " آمده است ( در واژگانِ این پیام، پیشوندِ " اَ:a" به چمِ " این، آن" است ) . در برابرِ فرنامِ " اَ:a" در زبانِ اوستایی" اَوَ:ava" را داریم ( برای نمونه ن. ک یَشت اوستا Yt. 1. 16 ) .
2. 2 - " تارَ : tāra " : این واژه با واژگانِ " tarə̄ " ( اوستاییِ کهن ) ، " tarō ، tarə " ( اوستاییِ جوان ) ، " tarah " ( پارسیِ باستان ) و " - تَر:tar - " در زبانِ پارسیِ میانه - نوین همپیوند و همریشه است و چنانکه می دانید پسوندِ " - تَر " در زبانِ پارسی محمولی دو موضعی را بازنمایی می کند ( برای آگاهیِ بیشتر "نکته ی3 " را در زیر بخوانید ) .
واژه یِ اوستاییِ " اَتارَ " در زبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " اَتار:atār / اَدار: aδār " آمده است.
در همین راستا، ما واژه یِ " aδār ē kē " را در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " آنی از دوتا که " داریم. واژه یِ " اَتار/ اَدار " در پارسیِ نوین به همین ریخت آمدنی است و واژه یِ " aδār ē kē " در پارسیِ نوین به ریختِ " اَداری که" آمدنی است.
نکته1: کارل زالمان گفته است که واژه یِ " یَتارو: yatārō " در یَشت اوستا ( Yt. 14. 44 ) ، به زبانِ پارسیِ میانه با " aδār ē kē " ( = اَداری که ) اوزوارده ( =توضیح داده ) می شود.
3 - واژگانِ " کَتارَ، کَتار، کَدار " :
ما در زبانِ اوستایی واژه یِ " کَتارَ : katāra " را به چمِ " کُدامیک ( از دوتا ) ، کُدام ( از این دو ) ، چه کسی ( از دو تا/از این دو ) " داریم که از تکواژهایِ زیر ساخته شده است:
1. 3 - " کَ / که : ka " : در بخشِ 1. 1 در بالا به آن پرداخته شد.
2. 3 - " تارَ : :tāra : در بخش 2. 2 در بالا به آن پرداخته شد.
واژه یِ اوستاییِ " کَتارَ: katāra " در زبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " کَتار: katār / کَدار: kadār " آمده است. این واژه در زبانِ پارسیِ نوین به ریختهایِ " کَدار:kadār / کُدار: kudar" آمدنی است ( آنچنانکه " کَدام:kadām " به " کُدام: kudam " دگر شده است ) .
نکته 2 : در این راستا، گرنوت ویندفُر واژه یِ " کَدار - ایز ( - ایو ) : kadār - iz ( - ēw ) " در زبانِ پارسی میانه را به چمِ " هر کدام ( =which - ever ) " گرفته است؛ به سخنِ باریکتر: " هرکدام ( از دو تا/از این دو ) ".
. . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهادِ واژه:
برپایه یِ بخشهایِ " 1" و " 2" در بالا، می توان بهمان گونه ای که ما واژه یِ " اَتار/اَدار" را داریم، واژه یِ " اَتام/اَدام" را به چمِ " آنی از چندتا ( دو یا بیشتر ) ، یکی از چندتا ( دو یا بیشتر ) " بسازیم و همچنین می توانیم بمانندِ " اَتاری/ اَداری که"واژه یِ " اَتامی/ اَدامی که" را به چمِ " آنی از چندتا ( دو یا بیشتر ) که" بسازیم. واژگانِ نامبرده یِ بالا بسیار می توانند در زبانِ پارسیِ نوین کارآمد باشند.
. . . . . . . . . . . . .
نکته 3: ( پیرامونِ پسوندِ " تَر" ) :
شاید دوستان بگویند که ما می توانیم " تَر، تَری" را برای همسنجیِ بیشتر از دو تا بکار ببریم و برای نمونه بگوییم:
a از b و c، کوچکتر است. ( =الف )
ولی باید بدانید که " کوچکتر بودن " در دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) نیز محمولی دو موضعی است و گزاره یِ بالا خود از دو گزاره یِ اتمیِ زیر ساخته شده است:
a از b کوچکتر است؛ ( ب )
a از c کوچکتر است؛ ( پ )
که درپیِ همیوزشِ ( =ترکیبِ عطفیِ ) دو گزاره یِ ( ب ) و ( پ ) گزاره یِ ( الف ) بدست می آید.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 422 تا 427 و ستونهایِ 433 و 434 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
( برایِ پیشوندِ " اَ: a " در بخش 1. 2 در بالا به ستونهای 1 تا 11 از پسگشتِ 1 بنگرید. )
2 - روبرگهایِ 271 ، 292 از نبیگِ " Grundriss der iranischen Philologie " ( بخش سوم. پارسیِ میانه از کارل زالمان )
3 - روبرگِ 59 از نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا"
4 - روبرگِ 210 از نبیگ " زبانهای ایرانی " ( گرنوت ویندفُر )
. . . . . . . . . . . . . . . .
فرتورِ نخست درباره ی واژگان " کَتامَ، کتام، کدام، کَتارَ ، کتار، کدار، کَدار - ایز ( - ایو ) " است؛
فرتورِ دوم درباره یِ واژگان " اَتارَ، اَتار، اَدار، اَداری که" است؛
فرتورِ سوم درباره یِ تکواژ " کَ/که:ka " در واژگانِ بالا است؛
فرتورِ چهارم درباره یِ پیشوندِ " اَ:a " در واژگانِ " اَتارَ، اَتار، اَدار " است.
درود
نویسه و واج [ک]:
این نویسه ( ریخت نوشتاری واج ) در زبان تازی نماینده تنها یک واج است ولی در زبان پارسی نماینده دو واج، واج ک را در واژگان [کاهو، کام، کوشا، کور، کلاه، شکوفه] بسنجید با واج ک در واژگان [ کلم، کبوتر، کینه، کمان، کیان، کبریت، کرمان، مردک، نزدیک]
... [مشاهده متن کامل]
واج ک در واژگان دسته نخست، از برخورد بُنِ زبان به بخش پشتی و پسین کام ( نرم کام ) ساخته می شود ( واجگاه [ک] ) که در عربی هم واج ک تنها به همین گونه ساخته می گردد.
واج ک در واژگان دسته دوم، از برخورد میانه ی زبان با بخش پیشین کام ( سخت کام ) ساخته می شود. ( واجگاه گونه دیگر [ک] )
چون این واج در تازی نیست، وامواژه های پارسی که دارای گونه دوم ک یا حتا گونه نخست ک بوده اند هنگام درونشد به عربی، واج ک به ق دگردیس شده است مانند واژه های قرمز ( کرمِست ) ، قهرمان ( کهرمان ) ، زندیق ( زندیک ) ، طَبَق ( تَبَک که تاوه هم گفته می شود ) ، قوس و قوز ( کوژ ) ، اَبَرقو ( ابرکوه ) ، قالب ( کالب و کالبد ) ، قنات و خندق ( کنات و کندک از کندن ) و. . .
نویسه و واج [گ]: این واجِ بی کاربرد در تازی، در زبان پارسی، درست مانند واج ک به دو شیوه ساخته و واگویی می شود یعنی مانند واج ک، دارای دو واجگاه است، واجگاه گ در واژه های [گاری، گور، گربه، گوش، گزارش، نگار] نرم کام است و در برابر آنها، واژگانی مانند [گیاه، گرم، گریه، گمان، گیوه، گِرد، مرگ، برگ] هستند که واجگاه گ در آنها سخت کام است.
این دو واج گ نیز شوربختانه تنها با یک نویسه نوشته می شوند، واژه ی شوربختانه از برای این ست که همه این باره ها ( موارد ) که گفته شد هرآینه نارسایی و کمبود یک دبیره و خط را نشان می دهند.
برخی می گویند که دو واج یاد شده برای ک ( و همچنین گ ) ، دو واج نیستند بلکه واجگونه یکدیگر هستند، ولی باید گفت که اینگونه نیست، این دو روش ساخت و واگویی ناهمسان برای واجهای ک، به فرنود و دلیل ناهمسان بودن واجگاه آنهاست که آنها را دو واجِ جدا از هم می نهد ( و نیز دو واج گ ) ، در واقع ناهمسانی میان دو واج ک، بیشتر از ناهمسانی میان واجهای /ب، پ/ و یا /و، ف/ یا /ژ، ش/ است!
پسوندِ کوچکسازِ ( َ ک ) :
در رویه یِ 769 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا" درباره یِ واژه یِ " درفشَکَ " به چمِ " درفشِ کوچک " آمده است که ( َ ک ) پسوندِ کوچکسازِ در زبان اوستایی و پارسی بوده است.
جای خالی که بیشتر در کتاب های درسی از این معنی استفاده می کنند.
حرف کاف در فارسی بعنوان پسوند تصغیر و هم توهین و پسوند محبت کاربرد دارد مانند :شهرک ، مردک، دخترک. شهرک شهر کوچک ، مردک واژه توهین و دخترک یعنی دختر عزیز.
در عربی بعنوان پیشوند به معنای مثل، مانند و همانند کاربرد داردمثلا در کالشجر =مانند درخت معنی دارد .
در زبان بندری یعنی چه کسی ؟
به معنی مانند هست یا مثله
مانندِ، برای مثال کَالشَّجَر معنی می دهد مانند درخت