در اصل وقتی میگن طهماسب غیبی پور یا رضا غیبی پور یا گلنوش غیبی پور یعنی جد ایشان مردی به نام غیبی بوده که پور هم بوده مثلا اجداد 6ششم یا هفتم و یا بالاتر یا پایین تر شخص بزرگی بوده که باعث افتخار فامیل بوده و به عنوان شهرت انتخاب شده و خودشون رو با این فامیلی معرفی میکنن
با سلام لطفا مطالب رو نپیچونید پور یعنی پهلوان وکسی که از نژاد اصیل ایرانی هست فرقی هم نداره مرد یا زن باشه چون اکثریت پهلوانان مرد بودن میچسبونیمش به مرد ولی پور زن هم زیاد داشتیم در کل وقتی میگن رضا
... [مشاهده متن کامل] غیبی پور یا طهماسب غیبی پور یعنی جد این افراد پور بوده نه خودشون یعنی از نژاد ایرانی و پهلوان و کیانی هستن هخامنشی هستنرگ و ریشه دار هستن
سلام چرا اینقدر کش میدید خواهشن دانش ندارید اشتباه تفسیر نکنید پور یعنی زات و ژن یعنی پسری پهلوان و قوی که از نسل کیان و هخامنشیان است وایرانی اصیل هست مثلا وقتی میگن فلانی فامیلش غیبی پور هست حالا چه
... [مشاهده متن کامل] پسر و چه دختر فرقی نداره یعنی ایشان از نسل غیبی پهلوان که ریشه کیانی داره هست مثلا طهماسب غیبی پور یا رضا غیبی پور یا گلنوش غیبی پور یعنی جد ایشان اسمش غیبی بوده و حالا لقب یا فامیلی ایشان میشن غیبی پور
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
پور:آرام. آسوده. دردم پور گرفت یعنی آرام گرفت.
در زبان تالشی پوُر یعنی فراوان و زیاد. همچنین پوُرَه به توله های خرس و گراز گفته میشه.
واژه پور
معادل ابجد 208
تعداد حروف 3
تلفظ pur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: puhr، مقابلِ دختر، جمع: پوران] ‹پوره› [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی pur
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
پور در منطقه بختیاری به معنی نسل پسری
مثلا فرزندان قیصر. یا نوروز، ، ، ، ، قیصرپور یا نوروزپور.
در گویش نائینی پورَه به معنی پسر است.
پور pur در زبان سانسکریت به معنی شهر هست
پارسال در ربان مُلکی گالی ( زبان بومیان بَشکَرد در جنوب شرقی هرمزگان - قوم کوچ ، ساکنین رشته کوه مکران )
پور: در پهلوی پوهر puhr بوده است .
( ( سیامک خجسته یکی پور داشت
که نزد ِ نیا ، جای دستور داشت. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )
پور به زبان گزی یعنی پسر البته پووور تلفظشه
چرادرمورداولادذکوربایدپورصدق کندخانمهاهم که آخرفامیلشون پورهست پس بهتراست بگوییم ازخانواده آن فامیل کسی که نسبت کامل باآن فامیل داره بهتر است بگوییم هم مونث وهم مذکرازآن فامیلند ووابسته ذاتی خانواده ونسبت فرزندی آن فامیلند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)