پاک
[ فر. ] ( اِ.) ۱ - عید فصح ، عیدی که یهودیان هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا دارند. ۲ - عیدی که مسیحیان هر سال به یاد برخاستن مسیح از میان مردگان برپا کنند.
[ په . ] ۱ - (ص .) پاکیزه . ۲ - ساده و بدون ترکیب . ۳ - روشن ، درخشان . ۴ - بی گناه ، پاکدامن . ۵ - (ق .) تماماً، بالکُل .
(تَ) (مص م .) پاکبازی کردن .
(تِ) ( اِ.) ۱ - کسی که همة پول خود را باخته است . ۲ - کسی که همه چیز خود را از دست داده است .
(مَ) (ص مر.) برخوردار از پاکدامنی ، نداشتن وضع یا کیفیت رفتارهای زشت و ننگین .
(حامص .) ۱ - پاک کردن جایی . ۲ - مجازاً: بیرون کردن یا بازنشسته کردن کارمند یا عضوی از یک موسسه .
(س ِ رِ) (ص مر.)پاک نهاد، پاک - طینت .
( نَ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) راستگوی .
(کُ کَ دِ) (ص مر.) آشکار، صریح .
(کُ) (اِمر.) ماده پلاستیکی نرمی که در کارخانه به صورت قالبی ساخته شده است و برای پاک کردن نوشته به کار می رود.