نان

/nAn/

مترادف نان: خبز، نغن، خوراک، طعام، غذا، رزق، روزی، معیشت

معنی انگلیسی:
loaf, bread, pita, bakery

لغت نامه دهخدا

نان. ( اِ ) پهلوی : نان ، ارمنی : نکن ( نان پخته در خاکستر ) ، مأخوذ از پهلوی ، نیکان = پارسی : نیگان ، بلوچی : نگن و نظایر آن ، از ایرانی باستان : نگن ، منجی : نگهن ، کردی : نن ، نان ، زازا: نا ، نان ، دوجیکی : نن ، گیلکی : نان ، فریزندی ، یرنی و نطنزی : نون ، سمنانی : نونا ، سنگسری و سرخه ای : نون ، لاسگردی : نن ، شهمیرزادی : نون ؛ قطعه ای از آرد خمیرکرده وبر آتش پخته که آن را خورند. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). آرد خمیرکرده بر آتش پخته. ( فرهنگ نظام ). غذایی که از آرد خمیرکرده شده در تنور می سازند و به تازی خبز نامند. ( ناظم الاطباء ). خبز. ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن ) ( دهار ). جردقه. جره. فوم. ( منتهی الارب ). پکند. منده. ابن حبه. جابربن حبه. قوت غالب مردمان که از آرد گندم و جو و ارزن و مانند آن کنند. ( یادداشت مؤلف ). ابوجابر. ابوحبیب. ابوزرعة. ابونعیم. ام جابر.ابن بره. ابن حبه. نبات التنانیر. ( مرصع ) :
از زمی برجستمی تا چاشدان
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان.
رودکی.
بسا کسا که بره ست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر.
رودکی ( احوال و اشعارتألیف نفیسی ص 1001 ).
بگسترد بر سفره بر نان نرم
یکی گور بریان برآورد گرم.
فردوسی.
نه شگفت ار ز آتش خاطر
پخته گردد بعاقبت نانم.
روحی ولوالجی.
نه هر کس کو خورد با گوشت نان را
به گردن بازبندد استخوان را.
فخرالدین اسعد.
چیست از سرد و گرم خوان فلک
جز دو نان این سپید و آن زردی.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 807 ).
خویشتن خوار گشته ام چون شمع
چون توان کرد نان نمی یابم.
خاقانی.
آدم ز حرص گندم نان خوانده ای چه دید
با آدمی مطالبه نان همان کند.
خاقانی.
هر کسی را بقدر خود قدمی است
نان و گرمک نه قوت هر شکمی است.
نظامی.
مریز آب خود از بهر نان که هر روزی
تمامت است ترا یک دو گرده استظهار.
عطار.
یک سبد پرنان ترا بر فرق سر
تو همی خواهی لب نان ای پدر.
مولوی.
بر سرت نان است و پایت اندر آب
وز عطش وز جوع گشتستی خراب.
مولوی.
گفت گفت تو چو در نان سوزن است بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خمیر آردگندم یاجوکه درتنوریافرپخته شده باشد
( اسم ) ۱ - قطعه ای از آرد خمیرکرده و بر آتش پخته که آنراخورند.۲- غذا( اعم ازشام یا نهار ) طعام خوراک : اثر ظلم تو در جانها ظاهر می گشت امروز نتیجه زهد تو در نانها ظاهر می گردد.۳ - روزی رزق زگیتی دگرهرکه درویش بود و گر نانش از کوشش خویش بود. ۴ - مرسوم اجرا: اگر کسی در گذشتی و فرزندی داشتی که همان کار و خدمت توانستی کردن نان پدر او را ارزانی داشتندی .۵- مال ثروت : ازخدمت تو فخر و هم از خدمت تو جاه از خدمت تو نام و هم از خدمت تو نان .( فرخی ) یا نام و نان .شهرت و مال : هرصناعت که خلق می ورزند دانه نام ونان همی یابند. ( عطار ) یاترکیبات اسمی .نان آبی.نانی که خمیر آنرا با آب عمل آورده باشندمقابل نان روغنی . یانان آتش روی . آفتاب .یانان آتشین. آفتاب یانان ارزن.نانی که از آرد ارزن پزند.یا نان الکی .نانی که آردش راباغربال بیخته و سبوس آنراگرفته باشند.یانان بربری .یانان برشته .نانی که آنراروی آتش بریان کرده باشند.یانان برنج (برنجی )قسمی نان شیرین که از آردبرنج وشکر و روغن وتخم مرغ پزند. یانان بهشتی . قسمی نان شیرین که از آرد نرم گندم و روغن وتخم مرغ تهیه کنند. یانان بیات.نان شب ماندهمقابل نان تازه. یانان پنجه کش . یانان تابگی ( تاوگی تابه یی ).نانی که روی تابه پزند : نان تاوگی ناخورده برسرخوان آراسته.یانان تازه نانی که از تنور بیرون آورده باشند مقابل نان بیات .یانان تافتون ( تفتان ). یانان تاوه یی .یانان تنک .نان نازک . یانان تنوری.نانی که بر دیواره تنور پخته باشند.یانان تیری .قسمی نان بسیارنازک که خمیرش راباتیروتخته پهن ونازک کنند وسپس برپشت تابه نهندتابپزد.یانان جو.نانی که با آرد جو پزندنان جوین.یانان جوین.یانان حواری .نانی است که درگرفتن سبوس آرد آن کوشش شودوگندم آن سفیدبالیده باشدتارنگ نان سفید گرددخبزالحواریخشکار.یانان خشخاشی. نانی که بهنگام داخل کردن آن درتنور برروی آن دانه های خشخاش پاشند.یانان خشکاریانان خمیری .نانی که خمیر آن ورنیامده .یانان دستاسین.نانی که آردش رابادست آس خرد کرده باشند.یانان دو آتشه .نانی که آنرادوباربه تنوربرده باشندتابرشته ترگرددنان دوتنوره یانان دوالکه .نانی که آردش را دوبارازالک گذرانیده وسبوس آنراگرفته باشند.یانان دوتنوره .یانان دهقان .نان پادشاه .یانان ذرت .نانی که با آردذرت پزند.یانان راه . زادسفر.یانان رباط .نانی که بخانقاه دهند. یانان روغنی.۱- نانی که آردش را با روغن خمیر کرده باشند.طرزتهیه: آرد را ازالک مویین بیختهبرای هر۳ کیلو آرد۶٠٠ گرم روغن را داغ کردهپوره پیاز در آن سرخ نموده در آرد ریزند و با شیر یا آب خمیرکرده هل ساییده و گلاب در آن افزایندوممکن است در آن زعفران نیز داخل کنند.چونه را بقدراناری گرفته بعد از آنکه ور آمده بقدربشقاب کوچکی پهن کرده رویش را باشانه لوزی کرده درتنوریادرفرمی پزندنان طابون خبزالطابون.یانان زرین ( چرخ ) . آفتاب : نان زرین چرخ دیدست ابر خوش نمک دربرابرافشاندست نان زرین بماهی آمدباز نمک خوش چه درخورافشاندست . ( خاقانی ) یانان زنجبیلی ( زنجفیلی ).قسمی نان که در آن زنجبیل داخل کنند.یانان ساج ( ساجی ). یانان سخاری .یانان سفید.۱ - نان حواری . ۲ - نوعی نان که با آردبیخته سبوس گرفته پزند.یانان سفیدفلک.ماه.یانان سنگک.یانان سوخاری .یانان سوزن دار.۱ - نانی که سوزن در آن باشدنانی که سوزن درخمیرش نهفته باشد. ۲ - لقمه گلوگیروقتال : رونمی تابدزحرص ازنان سوزن دارسگ دیده های نرم راازتیزی دربان چه باک ? ( صائب ) یانان سیاه.نانی که سبوس آنرا نگرفته ورنگ آن تیره متمایل بسیاه است .یانان سیلو. نانی که ازگندم کهنه درانبارسیلومانده پزند وطعم وبویی نامطبوع دارد.یانان سیمین ماه قمرنان سفیدفلک .یانان شب . ۱ - نانی که درشب خورند. ۲ - خوراک شب : ...بنان شب محتاج است . ( قوت لایموت ندارد ).یانان شب مانده .نانی که ازشب پیش بجاماندهبیات.یانان شیرمال. یانان شیری .نانی که آردش را باشیر آمیخته باشندنان شیرمال.یانان طابون.نان روغنی خبزالطابون .یانان عدس .نانی که با آردعدس پزند.یانان فخفره .نان مانده کپک زده .یا نان فطیر( فطیری ).یانان فیروزخانی .نانی که هرقرص آن بوزن یک من بوده است .یانان قاق ( قاقی ).یانان قندی .نانی که خاکه قندیاشکردرخمیر آن زنند.یانان کشک ( کشکین ). یانان کلاغ .یانان کماج ( کماچ کوماج ). نانی است تنک و شیرین . طرزتهیه : الف - ۵ سیرنخود خام را دراول شب در آب جوش درکماجدان ریخته ریخته میگذارندسردشود.بعددومثقال بادیان بان علاوه کنند و زیر و روی دیگ را با آتش خلواره پوشانده دم میکنند.چون صبح شودنیم من آرد را باخمیرمایه و آب کماجدان خمیر کنند و میگذارند و ربیاید.بعددرکماجدان دو سیر روغن ریخته همین که آب شد از این خمیر بکلفتی دو بند انگشت پزند و پهن کنند و مقداری دیگر روغن خمیر ریزند ویک ساعت دیگرکماجدان رادر آتش خلواره کاه یاهیزم وپهن پوشاندهدم کنندوسپس در آورند و روی نان راقندساییده پاشندیاقبلامقداری قند بخمیرافزایند.ب - خمیرور آمده رادرتابه روی هم انباشته درکماجدان یاظرف آهنی دیگر راروی آن برگردانده زیروروی آنرا آتش میکنند و پس از یک ساعت بر میدارند. توضیح در کرمان طریقه پختن کماج بدین قراراست : آردگندم را بعداز گرفتن سبوس آن با آب و مایه خمیر میکنند .خمیر را پس از ور آمدن درکماجدانی که با مقداری روغن گرم شده است می اندازندوروی آن کمی سیاهدانه و گل خشت ( گل رنگ ) وبادیان ( باصطلاح کرمانیهاتخمی ) میریزند و کماجدان را زیر خلواره ( خل ) میکنند. بعضی خانواده هامقداری خرما نیز وسط خمیر کماج قرار میدهند تا شیرین گردد. توضیح درتهیه کماج آردبرنج و جز آن را بکار برند.یانان کلاج .یانان گرجی .قسمی نان مخصوص گرجستان که ماننددایره ایست میان تهی .یانان گرم .نان تازه.یانان گلاج (گولاج گولانج ).۱ - حلوایی باشدکه عربان قطایف گویند.۲ - نانی است بسیارنازک که از نشاسته وتخم مرغ پزندو در شیره قند و نبات اندازند و خورند.یانان گندم ( گندمی گندمین ). نانی که از آرد گندم پزند. یانان لاکو . قسمی نان برنجی که در گیلان ( مخصوصالاهیجان وحوالی آن ) پزند: نعمت هندفراوان بودامانرود یادگیلان زدل وحسرت نان لاکو. ( سلیم ) یانان لواش .یانان مانده .نان شب مانده نان بیات .یانان مسی .نانی که ماش و آرد گندم وجز آن باهم آمیخته پزند( درهند ).یا نان مشوش.نانی بسیارنازک ورقیق که دراعیاد پزند ودوشاب وسفیده تخم مرغ رابقوام آورند وبروی آن افشانندوخورند.یانان میده.نانی که از آرد بی سبوس و دوبار بیخته پزند. یانان نازک .قسمی نان که با آردنرم و روغن پزند.یا نان نخودچی .قسمی نان شیرین که از آردنخود و روغن و شکرپزندنان نخودی. یانان نخودی .یا نان یخا( یخه ).یانان یوخه .نان نازک نان تیری . یاترکیبات فعلی : نان آش آلود خوردن . تنبل و بیکاره و مفتخواربودن.یانان ازتنور سردپختن .کارعجیب وغریب کردن.یانان ازتنور سردپخته بر آمدن .امری عجیب حادث شدن .یا نان ازتنورسردبیرون آوردن.کاری عجیب ونادر انجام دادن.یانان باناخن خوردن .بسیارخسیس وممسک بودن.یانان باب ترکردن.باخست وامساک زندگی کردن .یانان به خون افتادن .باسختی وخون دل زندگی کردن .یانان بخون ترشدن (بخون افتادن ).محروم بودن بهره نیافتن . یانان ( نانی ) برای کسی پختن .روزی اورا تامین کردن .یانان بر( به ) پشت شیشه مالیدن .بسیارخسیس وممسک بودن .یانان بر (به ) دیوار (بدیوارزدن ).کاربیفایده کردن . یانان بر (به ) شیشه مالیدن . یا نان بر روغن افتادن . حاصل شدن آرزو و مراد کسی .یانان بقرض (هم ) دادن.یانان بکمرداشتن .توشه سفر رابا خود داشتن.یانان بنان نرسانیدن.بسیارفقیرو تهی دست بودن.یانان توی دامن کسی گذاشتن . کاری رابرای کسی تکه گرفتن مسئولیتی بر عهده کسی گذاشتن ( درصورتیکه بخواهنداز آن بالحن اعتراض وازروی عدم رضایت یاد کنند ): این نان رافلانی توی دامن ماگذاشت . یانان (کسی ) توی روغن بودن .رونق داشتن کار و بار شخصی : نانش توی روغن است . یانان حادثه خام بودن . مغلوب شدن از حوادث روزگار. یا نان خود ( کسی ) را آجر کردن .باعث قطع روزی خود( دیگری ) شدن . یانان خودرابرسفره مردم خوردن .سعی و استعداد خود را بنفع دیگران بکاربردن . یانان خود را حلال کردن .سودی رادر برابرتحمل رنجی برخود مباح کردن .یانان خود را خوردن و حرف مردم را زدن ( غیبت مردم را کردن ).بدون احتمال سود از کسی بدگویی ( غیبت ) کردن .یا نان خود راخوردن و هلیم حاجی عباس راهم زدن.بیهوده برای دیگران زحمت کشیدن . یا نان در آب زدن .ببخل وامساک زندگی کردن .یانان در آستین خوردن.خست ولئامت بسیاربکاربردن.یا نان درانبان کسی گذاشتن ( نهادن ).اورا ازخانه بیرون کردن عذرش راخواستن .یانان درانبان یافتن.اسباب معاش رامهیایافتن.یا نان درتنورسردبستن .کاربیفایده کردن.یانان در جامه کردن . آهار دادن جامه .یا نان در خون افتادن.یانان درنمک زدن.غذایی خوردن : وبنشین و بیاسای تا آشنا گردیم ونان درنمک زنیم.یانان راباشتهای مردم خوردن .باسلیقه دیگران زیستن.یانان رابنرخ روزخوردن.پیاپی وبمقتضای زمان تغییرعقیده دادن .یانان قرض کسی دادن.۱ - خلاف واقع بکسی گفتن ونمودن: فرهادپاشا گفت که ظاهرابعضی مردم بگرفتن غزال اغلی راضی نبوده ونیستندونان بشیخ اغلی قرض میدهند. ۲ - ازکسی بامیدتلافی بعدی حمایت کردن . یانان قرض هم (همدیگر ) دادن .بنفع یکدیگر کار کردن و از هم حمایت کردن . یانان گربه بتیر زدن . مفلس بودن تهیدست بودن .یانان گرم کردن . ۱ - گرم کردن وپختن نان .۲ - کاری پیدا کردن وسیله روزی فراهم آوردن : تودستگاه ارباب میشه واسه مانون گرم کنی.یانان گفتن وجان دادن .تنگدست بودن مفلس بودن . ۱ - درختی است زتیره نارونهاکه درحدود۲٠ گونه از آن شناخته شده وهمه متعلق بنواحی استوایی آسیاومجمع الجزایرپولینزی میباشد. تنه این درخت نسبه ستبر و دارای شاخه های فراوان وبرگهای نسبه بزرگ و پهن است . میوه اش حجیم وکروی یابیضوی شکل وسبزرنگ و مرکب است ( مثل میوه توت ) بعلت شباهت ظاهری میوه این گیاه به توت در برخی ماخذ آنرا اشتباهاجزو تیره توت ذکرکرده اند. میوه این درخت حاوی موادنشاسته یی فراوان است .وعلاوه بر آنکه بطورخام خورده میشود آنراخشک و آردکرده واز آن نان میپزند.مزه نانش تاحدی شبیه نان گندم میباشدشجره الخبز درخت نان اتمک آغاجی نان هندی . ۷- یکی ازگونه های خرما( نخل ) که تنه اش حاوی مواد نشاسته یی فراوان است وباکوبیدن ونرم کردن ساقه اش آردی بدست میاورندکه مانند آرد گندم مورد استفاده قرار میگیرد ساجو ساگونخل ساگودرخت نان . یانان روغنی .منظورگل نان روغنی یاگل گندم است که همان قنطوریون باشد.یانان کلاغ .۱ - پنیرک .۲ - اقحوان راگویند و بیشتربیکی ازگونه های بابونه بنام بابونه گاوچشم یاکرکاش اطلاق میشود.یانان هندی ..

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند. ۲ - غذا. ۳ - روزی ، رزق . ،~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی . ،~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است . ، ~ به نرخ روز خوردن (کن . ) فرصت طلب و بی مسلک بودن .

فرهنگ عمید

۱. خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد.
۲. [مجاز] وسیلۀ گذران زندگی.
* نان دوآتشه: نان برشته.
* نان کشکین: [قدیمی] نانی که از آرد جو، باقلا، و نخود می پختند: ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و پشمینه، پوش (فردوسی۲: ۲۸۵۴ ).

واژه نامه بختیاریکا

قیت؛ نُو

دانشنامه آزاد فارسی

نان (bread)
غذای حاصل از خمیر ورزدادۀ پخته یا مایه ای متشکل از آب و آرد غلات. معمولاً از گندم تهیه می شود. مواد دیگری نیز می توان به آن افزود. ممکن است خمیر ورنیامده یا ورآورده (معمولاً با خمیر ترش) باشد. قدمت نان، به عنوان یکی از مواد خوراکی اصلی انسان در بسیاری از تمدن ها، به آغاز کشت و زرع می رسد، و بعضی از اقوام شکارچی ـ کشاورز از آرد میوۀ بلوط یا هستۀ راش (آلش) نان تهیه می کردند. در بعضی جوامع بومی از سیب زمینی، موز و مانیوک نیز نان تهیه می کنند، اما نان، در بیشتر کشورها، از غلات تخمیر شده تهیه می شود؛ این نان پس از مخلوط شدن با آب تشکیل گلوتن (پروتئین آرد گندم) می دهد. نخستین نان، ورنیامده (فطیر) بود و از مخلوط آرد و آب تهیه می شد و برای خشک کردن، آن را بر سنگ های مسطح زیر نور خورشید پهن می کردند. نان ورآمده، نخستین بار، در زمان باستان در خاور نزدیک و مصر در اجاق های آجری شبیه کوره های سفالی تهیه شد. خمیر ترش (خمیرمایه) گاز تولید می کند و خمیر را ورمی آورد. به طور سنتی، از آرد همۀ غلات، نظیر گندم، جو، چاودار و جو دوسر، با کیفیت های متفاوت، نان تهیه می شود. روندهای تولید کنونی با تغییر این شیوه، سبب افزایش سود و کاهش زمان تولید شده است. تخمیر را با استفاده از اسید اسکوربیک و بروماید پتاسیم با مواد عمل آور سریع آرد سرعت بخشیده اند. نان سفید از اواخر قرن ۱۹ تولید شد. غلتک های آسیاب، که جوانۀ گندم را از بین می برد، سبب جلب رضایت مصرف کننده از آرد مرغوب تر می شود، اما در همان حال فیبر (الیاف) مهم و محتوای مغذّیِ آن را نیز نابود می کند. امروزه، بعضی از مواد مغذی، نظیر ویتامین ها را، که در روند جدید تولید نان از بین می روند، به طور مصنوعی جایگزین می کنند.

مترادف ها

bread (اسم)
قوت، نان

فارسی به عربی

خبز

پیشنهاد کاربران

شهرستان نان به غلط نجف آباد نامیده می شود.
نان وشراب.
نان و نکبت.
✍️ پارسا
🙏 درود و ارژ و ادب بر گردانندگان ارژمند �آبادیس� و بر دیگر گرامیان همراه که در بخش "پیشنهاد کاربران� هستند. هنگام، رام و به کام همگان!
در یکی از چامه ها که از چامه پردازان، نمونه آورده شده است، به نادرست یک بند چامه را به فردوسی بزرگ بازبسته است، ولی راستی را که آن بند، یکی از بندهای چامه ی بلند �فرخی سیستانی� است:👇
...
[مشاهده متن کامل]

تا بدین شادی و نشاط خوریم
قدحی چند باده از پس نان
👆از فرخی سیستانی است، که دو - سه بند دیگرش چنین است:
این همی گفت 'فرخی' را دوش
زَر بداده ست شاه زر افشان
آن همی گفت 'فرخی' را دی
اسب داده ست خسرو ایران
نوبهاری شکفته بود مرا
که مر آن را نبود بیم خزان. . .
👆این چامه بر آهنگ ( بحر ) "فاعلاتُن - مَفاعِلُن - فَعْ لُن" است که هیچ هماهنگی با آهنگ شاهنامه ی سترگ فردوسی بزرگ که "فَعولُن - فَعولُن - فَعولُن - فَعَل = به نام خداوند جان و خرد" است، ندارد.
😊 به هرروی، لغزشی ناخواسته روی داده است.
❇️ جاویدان ایرانی و ایران. . .

ناُن
نان حتی در چینی هم هست و خیلی ها ریششو چینی میدانند در چینی به ان نان بو میگویند ولی به نظرم ریشه اصلق ان ترکی سومری می باشد
نان کلمه ای چینی هست و هیچ ارتباطی به فارسی یا تورکی ندارد.
واژه نان
معادل ابجد 101
تعداد حروف 3
تلفظ nān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: nān]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی nAn
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
خوراک، غذا
گیاهی در کردستان میروید به اسم ( بلک ) شیرین بیان؟دانشمندان اعتقاد دارن از جهش ژنتیکی این گیاه بوده که گندم بوجود اومده و جریان انقلاب کشاورزی در هلال حاصلخیزو . . . . . . .
ولی ما نان جو داریم نان گندم داریم نان بلوط داریم تقدم و تاخر هرکدام رو نمیدانم ولی معنی لغوی نان چیه ؟ به نظر من باید در زبان سومری و آشوری یا تمدنهای گذشته باید گشت و پیدا کرد
...
[مشاهده متن کامل]

نان در ایرانی باستان به نمود نیندا بوده و معنی درست آن افریده ننه و مادر هست به معنی "مادر آفریده" است
در زبان بلوچی با نان ، نگن می گویند. نَگَن . nagan
برکت خداوند
the staff of life
نان به ترکی میشه چورک
گویا آن هنگام که نخستین بار نان فرآوری شد بسیار کمیاب بوده است و خواهان بسیار داشته است و کودکان درخواست آنرا می کرده اند و می شنیدند که نی یا نیست و آنها همان را که نی یا نیست را می خواسته ودوباره باز می گفته اند و نی نی به نان آلش شده است.
لب نون
( لهجه و گویش تهرانی )
کناره نان
نان پشت شیشه مالیدن: سخت ممسک بودن.
نان: در پهلوی با همین ریخت کار برد داشته است. ریخت سغدی آن نَغن بوده است .
( ( برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 251. )

قوت غالب بسیاری از مردم دارای ارزش غذایی فوق العاده زیاد که غالباً از آرد گندم و در مواردی خاص از آرد جو، برنج، نخود، بلوط و نظایر آن ها بصورت خالص یا آمیخته به شکلها و تحت عناوین مختلف تهیه می شود. امروزه هر دو نوع سنتی و صنعتی آن طرفدارانی دارد؛ مهمترین انواع آن بنامهای: لواش، سنگک، بربری و تافتون زینت بخش سفره های مردم می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نان به ترکی " چؤرَک " گفته می شود. در منطقه خسروشاه آذربایجان نان را از آرد گندم محلی بنام " ساری بوغدا " تهیه می کردند که نان رنگ زرد زیبای خاصی داشت و بوی مطبوع آن از دهها قدمی به مشام می رسید. با اصلاح نژاد گندم به منظور پر محصول شدن آن، گندم بومی " ساری بوغدا " منقرض و جای خود را به نژادهای امروزی داد. هنوز هم گندم مزارع خسروشاه بویژه مزارع بالا دستی مرغوبیت خاصی دارد. در خسروشاه نان را در تنورهای عمودی هیزمی که سوخت آن اغلب چوب بادام یا زردآلو بوده می پختند. به این نانها " اؤو چؤرَگی " = نان خانگی می گفتند که به شکل لواش امروزی ولی چندین برابر آنها بود و 15 عدد آن رانان یک من گندم ( 5 کیلویی تبریز ) حساب می کردند. در کنار " اؤو چؤرَگی " چند قرص نان ضخیم دایره یا بیضی شکل نیز می پختند که به آن " کوکه " گفته می شد. برای خوشایند کودکان نانی به شکل پرنده بنام " قوش " یا به شکل نان باگت های کوچک امروزی بنام " بولی " می پختند. نوع دیگر نان کودکانه " دییرمان " ( آسیاب ) نام داشت. برای درست کردن آن خمیر را با دست به شکل مار در می آوردند، سپس مار خمیری را از دو طرف پیچانده طوری که در آخر انگار دو سنگ آسیاب کنار هم قرار گرفته اند و بعد به دیواره تنور می چسباندند. به خمیرهایی که ریزش کرده و ته تنور می افتاد و می پخت، " کوت " می گفتند که شکل بی قواره ای پیدا می کرد ولی طعم خوبی داشت و قبل از نان اصلی شروع به خوردن آن می کردند. هنوز هم نان بومی خسروشاه کمابش پخت می شود ولی اینکار در تنورهای فردار و باسوخت گاز شهری انجام می شود مگر در روستاهای اطراف که تنورهای هیزمی باز هم در آنها یافت می شود.
ضرب المثل ترکی که کلمه " چؤرَک " ( نان ) در آن بکار رفته : چؤرَگی وئر چؤرَکچی یَه بیریندَه اوسدَلَمه. پختن نار را به نانوا بسپار و برای حقالزحمه اش یک عدد نان نیز اضافه بده. مفهوم: کار را به کاردان بسپارید هر چند دستمزدش زیادتر باشد.

ماده غذایی کاربردی در زندگی
دو نان داشتن : کنایه است از نادار و درویش و کم سرمایه بودن
در همه سفره کآسمان دارد
اجری مملکت دو نان دارد
آسمان در سفره خود دو نان ( خورشید و ماه ) بیشتر ندارد . یعنی نسبت به اجری خوران ممدوح من در سفره کمتر نان دارد و فقیر است.
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۳۵.
درمورد نان
باشه لطفا
نه نان های دیگر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس