( ( بس ای ملک ) ) ز عطای تو خیره چون گویند
که بس نشان ملالت بود ز کبر و دلال.
عنصری.
سخن دراز کشد و خوانندگان را ملالت افزاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 190 ).چونکه ملالت همی ز پند فزایدت
هیچ نگردد ملول مغز تو از مل.
ناصرخسرو.
جد بی هزل زیرکان گویندجان بکاهد ملالت افزاید.
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 638 ).
گفت هیچ ملالتی نیست اما دوست دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشد. ( گلستان ). از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمد. ( گلستان ).تا ملالت ره نیابد سوی رأی انورت
زین سپس خواهم گرفتن پیش راه اختصار.
ابن یمین.
آن به که تا ملالت خاطر نباشدت اطناب را بدل کند اکنون به اقتصار.
ابن یمین.
اکنون اگر آرامش و آسایش خواهی و از مافات ملالت و ندامت حاصل است به خدمت شهزاده جهان مبادرت نمای. ( تاریخ غازان ص 47 ). اگر جمع ممکن نبود بسبب کلالت و ملالت از عمل ظاهر بر عمل باطن که مراقبه و محاضره است اکتفا نماید. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 323 ). اول آنکه منشاء داعیه مطالعه را بازجویند تا سببی واهی و غرضی نفسانی نباشد مانند دفع ملالت طبع... ( مصباح الهدایه ایضاً ص 431 ). و در انقباض وجد به حدی نرساند که موجب ملالت و سآمت نفس... شود. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 245 ). و رجوع به ملال شود.- ملالت بار آوردن ؛ موجب دلتنگی و آزردگی خاطر شدن :
یقین شناس که گر شرح اشتیاق دهم
دراز گرددوآنگه ملالت آرد بار.
جمال الدین اصفهانی ( دیوان چ وحید دستگردی ص 187 ).
و رجوع به ترکیبهای ملال شود.- ملالت گرفتن کسی را ؛ به ستوه آمدن وی. دلتنگ شدن. ملال گرفتن کسی را :
ملالت گرفت از من ایام را
به کنج ارم برد آرام را.
نظامی ( از آنندراج ).
و رجوع به ترکیبهای ملال شود.- ملالت یافتن ؛به ستوه آمدن. دلتنگ و آزرده خاطر شدن. سیرآمدن :
ازآن عشرت ملالت یافت آن ماه
چو گل در خواب رفت آن سرو ناگاه.
نظامی.
بیشتر بخوانید ...