ملاءه

لغت نامه دهخدا

( ملاءة ) ملاءة. [ م ِ / م ُ ءَ ] ( ع اِمص ) گرانی که از امتلا پدید آید. ( ناظم الاطباء ).

ملاءة. [ م ِ ءَ ] ( ع اِ ) هیئت پُری. ( ناظم الاطباء ).

ملاءة. [ م ُ ءَ ] ( ع اِ ) چادر. ج ، مُلاء. ( مهذب الاسماء ).چادر. ( دهار ). چادر یک لخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : فجمعهم و استحضرالصباح ملاءة و بسطها و دفع اطرافهاالی اربعة نفر یمسکونها فی الهواء ثم رمی بالیاقوتةفوق الملاءة باقصی قوته و لماسقطت علی الملاءة قال... ( الجماهر ص 63 ). || هر جامه نرم. ج ، مُلاء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جامه ای که بر رانها پوشند. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) زکام از پُری. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گرانی از امتلاء و زکام از پری. || سستی شتر از طول حبس پس از سیر و سفر. ( ناظم الاطباء ).

ملاءة. [ م َ ءَ ] ( ع مص ) زکام زده گردیدن.( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). زکام زده گردیدن از امتلاء. ( از اقرب الموارد ). || توانگر مالدار و نیکومعامله گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ملائت شود.

ملاءة.[ م ُ ءَ ] ( ع اِمص ) زکام. ( بحر الجواهر ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زکام از امتلاء. ( از اقرب الموارد ). || سستی شتر از دیر بستگی بعدرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

ملاءة. [ م َ / م ِ ءَ ] ( ع مص ) مَلأ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مَلأ شود.

ملاءة. [ م ِ ءَ ] ( ع اِمص ) هیئت پُر شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هیئت امتلاء. و گویند: هو حسن الملاءة؛ ای الامتلاء.( از اقرب الموارد ). || زحمت امتلای طعام وسیری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

لباس زیر زنانه
دامن
لباس دو تکه
لباسی که با ان ران ها را می پوشانند

بپرس