له
قوم ساکن لهستان که بزبان اروپایی آنرا و سرزمینشان را ( لهستان ) میگویند . کلمه له که در زبان ما از آن لهستان را بمعنی سرزمین قوم له ساخته اند از دوره صفویه در زبان فارسی وارد شده و شاید این کلمه از طریق ترکان عثمانی بمارسیده [ تجار و مترودین عالیجناب سلطنت بارگاه ممالک [ له ] بهمه ابواب آمد وشد نموده ...] ( فرمان شاه عباس اول به شاه نظر خان توکلی .فلسفی . شاه عباس ۲۹۶ : ۳ ) .
برای او، بنفع او، کوبیده ونرم شده
( اسم ) بوی ( خوب یا بد ) .
مردم پلنی . مردم لهستانی
[ گویش مازنی ] /le/ گل نرمی که پس از سیلاب بر زمین نشیند - واژگون & ته نشین شدن - سیل
[ گویش مازنی ] /le baKhaardan/ ویران شدن - فرو ریختن
[ گویش مازنی ] /le bedaaen/ خوابانیدن - خواب کردن ۳خراب کردن بنای ساختمان و دیوار ۴بریدن و افکندن درخت
[ گویش مازنی ] /le borden/ فرو ریختن – فرو افتادن - در خواب فرو رفتن – دراز کشیدن
[ گویش مازنی ] /le borden/ دراز کشیدن – استراحت کردن - افتاده ساختمان یا دیوار یا درخت و غیره
[ گویش مازنی ] /la borde/ نام دهکده ای در بالا لاریجان آمل
ده کوچکی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز .
دهی از دهستان دهدز بخش شهرستان اهواز .
[ گویش مازنی ] /la poor/ گل شل - شالی زار باتلاقی
[ گویش مازنی ] /le taalaar/ از توابع بندپی بابل
...