لهق
لغت نامه دهخدا
لهق. [ ل َ هَِ ] ( ع ص )نعت از لهق. ( منتهی الارب ). سپید. ( منتخب اللغات ).
لهق. [ ل َ هََ / هَِ ] ( ع ص ، اِ ) شتر خاکسترگون. ج ، لهاق ، لهقات. || گاو نر سپید. ( منتهی الارب ). گاو دشتی. ( مهذب الاسماء ). || هر چیز سپید. و ابیض لهق ٌ؛ سخت سپید. ( منتهی الارب ). سخت سفید. ( مهذب الاسماء ).
لهق. [ ل َ هَِ ] ( ع ص ) سپید بی فروغ و بی تابانی ، وصف است در کار و جامه و شیب. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید