94 1627 100 1 فرط/fart/مترادف فرط: بسیاری، زیادی، فراوانی، فزونی، کثرت، افراط، زیاده رویبرابر پارسی: فراوانی، بسیاری، بی اندازه، فزونی معنی فرط در لغت نامه دهخدا فرط. [ ف َ ] (ع اِمص ) اسم است افراط را. (منتهی الارب ). اسم است افراط را: ایاک والفرط فی الامر؛ بپرهیز از تجاوز از حد در کار خود. (از اقرب الموارد) : فرط اکرام ملک بدو این بطر راه داده است. (کلیله و دمنه ). || (اِ) کوه خرد. (منتهی الارب ). کوه کوچک. (اقرب الموارد). || سر پشته. (منتهی الارب ). رأس الاکمة. (اقرب الموارد). || نشان و علامت راه. ج ، اَفْرُط، اَفْراط. (منتهی الارب ). نشانه ٔ استوار از نشانه های زمین که بدان راهروان هدایت شوند. (از اقرب الموارد). || هنگام ، و ابوعبیده گوید که فرطزیاده از پانزده روز و کمتر از سه روز نباشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حین چنانکه گوئی : آتیک بعد فرط؛ أی بعد حین و لقیته فی الفرط بعدالفرط؛ أی الحین بعد الحین. (اقرب الموارد). || (اِمص ) چیرگی. (منتهی الارب ). غلبه و زیادتی.(غیاث ) :...که صدق مناصحت و فرط اخلاص برزویه دانسته. (کلیله و دمنه ). چون فضل قوت و فرط شوکت لشکر سلطان دیدند برمیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- از فرط ؛ در نتیجه ٔ فراوانی و بسیاری و کثرت. (یادداشت به خط مؤلف ). معمولاً به حالت مضاف بر کلمه ٔ دیگر آید : از فرط عطای او زند آزپیوسته زامتلا زراغن.بوسلیک.ببندد دهان خود از فرط بخل که برناید از سینه ٔ او رچک.طیان.امیر ناصرالدین از فرط کرم و کمال مکارم ، بر خود واجب ساخت که این دعوت را اجابت کند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).قوت شاعره ٔ من سحر از فرط ملال متنفر شده از بنده گریزان میرفت.حافظ.|| (مص ) سستی کردن در کاری. (منتهی الارب ). تقصیر در کاری. (از اقرب الموارد). || فوت نمودن کاری را. (منتهی الارب ). ضایع گذاشتن کاری تا فوت شود. (اقرب الموارد). || شکافتن. || بر کسی تعدی کردن. (ترجمان جرجانی ). اذیت کردن. || غلبه کردن. (از اقرب الموارد). || بی تیمار گذاشتن کار را. (منتهی الارب ). || از دست رفتن چیزی کسی را. (از اقرب الموارد). || درگذشتن در کاری. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پرگویی کردن و پیشدستی کردن در سخن. (از اقرب الموارد). پیشدستی کردن و از حد درگذشتن در گفتار. (منتهی الارب ). پیشدستی کردن در گفتار بد ... فرطاح را بخوانید. معنی فرط به فارسی فرطچیره شدن، پیشدستی کردن وازحددرگذشتن، تجاوزازحدواندازه، زیاده روی، افراطوتجاوزازحدچیزی، چیرگی، بسیاری، فراوانی۱ - ( مصدر ) در گذشتن از حد تجاوز کردن ۲ - پیشدستی کردن ۳ - ( اسم ) تجاوز از حد افراط زیاده روی ۴ - چیرگی غلبه ۵ - بسیاری فراوانیاسب تیز گذرنده از اسبان اسب تیز روی که از خیل درگذرد و پیشی گیرد . فرط فیض را بخوانید. معنی فرط در فرهنگ معین فرط (فَ رَ) [ ع . ] (اِ.) ۱ - نشان راه . ۲ - کسی که پیش از قوم حرکت می کند تا اسباب کار را تهیه کند. (فَ رْ) [ ع . ] ۱ - (مص ل .) از حد گذشتن . ۲ - چیره شدن . ۳ - پیشدستی کردن . ۴ - (اِمص .) زیاده روی . ۵ - چیرگی . ۶ - بسیاری ، فراوانی . معنی فرط در فرهنگ فارسی عمید فرط۱. بسیاری، فراوانی.۲. پیش دستی کردن و ازحد درگذشتن.۳. تجاوز از حد و اندازه، زیاده روی، افراط و تجاوز از حد چیزی.۴. چیرگی.۵. چیره شدن. فرط در دانشنامه اسلامی فرطفَرَط به معنی پیش رونده می باشد.فرط بر کسی اطلاق می شود که پیش از گروه می رود تا نیازمندیهای آنان را فراهم سازد. کاربرد فقهیعنوان یاد شده به مناسبت در باب صلات آمده است. فرط در دعادر نماز میّت کودک ، مستحب است پس از تکبیر چهارم این گونه گفته شود: «اللّهُمَ اجْعَلْهُ لِأبَوَیْهِ وَلَنا سَلَفاً وفَرَطاً وأجرَاً؛ خدایا این کودک را برای پدر و مادرش و برای ما پیش فرستاده و اجر قرارده». ← مصداق دعا...فرطمعنی فَرَّتْ: گريخت - فرار كردمعنی بَاخِعٌ: هلاک کننده از فرط غصهمعنی مُّفْرَطُونَ: پيشگامان ( فرط و يا افرط در اصل معنايش تقدم و جلو آمدن است و افراط به معناي اسراف و زيادهروي در آمدن است همچنانکه تفريط کوتاهي در آن است و فـَرَط آن کسي است که پيشاپيش کاروان به منزل ميرود تا آب و مسکن تهيه کند ، و وقتي گفته ميشود : افرطه معنايش اين...معنی مُّبْلِسُونَ: درمانده و ناميد و خاموشان (اسم فاعل ابلاس به معناي اندوهي است که از شدت گرفتاري به دل روي ميآورد و چون مبلس و اندوهگين بيشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمي را هم فراموش ميکند ، از اين جهت به کسي هم که در مباحثه و محاکمه ، دليلش کند و سست شود ...معنی مُبْلِسِينَ: درمانده و ناميد و خاموشان (اسم فاعل ابلاس به معناي اندوهي است که از شدت گرفتاري به دل روي ميآورد و چون مبلس و اندوهگين بيشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمي را هم فراموش ميکند ، از اين جهت به کسي هم که در مباحثه و محاکمه ، دليلش کند و سست شود ...معنی يُبْلِسُ: درمانده و ناميد و خاموش مي شوند (ازابلاس به معناي اندوهي است که از شدت گرفتاري به دل روي ميآورد و چون مبلس و اندوهگين بيشتر اوقات خاموش و از فرط اندوه هر کار مهمي را هم فراموش ميکند ، از اين جهت به کسي هم که در مباحثه و محاکمه ، دليلش کـُند و سست شود...تکرار در قرآن: ۸(بار)تقدم و جلو افتادن (مجمع) در لغت آمده: «فَرَطَ فُرُطاً: سَبَقَ وَ تَقَدَّمَ - فَرَطَ عَلَیْهِ فِی الْقَوْلِ فَرْطاً: اَسْرَفَ وَ تَقَدَّمَ» و آن با تجاوز و تعدی میسازد. فارط و فرط (بر وزن ف ... فرطا را بخوانید. فرط در دانشنامه ویکی پدیا فرطقرط روستای کوچکی از توابع بخش کیش شهرستان بندر لنگه استان هرمزگان واقع در جنوب ایران.کتاب: «تاریخ لنجه» نوشته: حسین بن علی الوحیدی الخنجی. (به عربی).کتاب: «عرب فارس» نوشته: محمد دخیل العصیمی. (به عربی).از شمال دهلیز، از جنوب سیم، از مغرب لاز، و از سمت مشرق به الباغ محدود می گردد.جمعیت آن در حدود ۳۰ نفر می باشد. مردم این روستا از نژاد عرب و اهل سنت از شاخه حنبلی هستند یعنی از پیروان امام احمد ابن حنبل می باشند. ساکنان این روستا به زبان عربی تکلم می کنند.اهالی روستا از طریق صید، ماهی گیری و کشاورزی امرار معاش می کنند.حمام فرطحمام فرط مربوط به دوره قاجار است و در یزد، خیابان امام خمینی _ محله دارالشفاء، روبروی مسجد فرط واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۷۷۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.فهرست آثار ملی ایرانسازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگریمسجد فرطمسجد فرط مربوط به سده های میانه دوران های تاریخی پس از اسلام است و در یزد، محله دارالشفاء، نزدیک دروازه مهریجرد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۲۵ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.فهرست آثار ملی ایرانسازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگریفرطان تازه را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] معنی کلمه فرط به عربی فرط فیضحماس فرط را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران امیر از حد گذشتن،از افراط میاد مهدی زمانی زیاد روی /گذشتن از حد /شدت :) زیاد . زیاده روی ،درگذشتن از حد ،شدت . زیاده روی در گذشتن از حد شدت مهساگلستانی بسیاری ایرزاد فَرطمی تواند با واژه ی " پَرت" پارسی هم ریشه باشد به این مینه چیزی یا کاری بیرون و خارج ار حد و اندازه باشد.از فرط گرسنگی = از پَرت گرسنگی معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته