عکس

/~aks/

مترادف عکس: پرتره، تصویر، تمثال، شمایل، نقش، خلاف، ضد، مخالف، نقیض، وارو، وارونه

برابر پارسی: فرتور، نگاره، رُخش، رخش، فَرتور
دارالترجمه ر.س.م.ی کاج

فارسی به انگلیسی

photograph, picture, image, reverse, contrary, antithesis, converse, illustration, inverse, inversion, likeness, photo-, portrait, reflection, representation, semblance, shot

مترادف ها

shot (اسم)
تیر، گلوله، پرتابه، گیلاس، عکس، جرعه، تزریق، منظره فیلمبرداری شده، یک گیلاس مشروب، ضربت توپ بازی

picture (اسم)
وصف، صورت، رسم، سینما، تصور، تصویر، عکس، تمثال، منظره، نگار

echo (اسم)
طنین صدا، طنین، پژواک، انعکاس صدا، عکس، توف

photo (اسم)
عکس، عکس برداشتن از

photograph (اسم)
عکس، عکس برداشتن از

vignette (اسم)
شکل، تصویر، عکس

picto- (پیشوند)
تصویر، عکس

لغت نامه دهخدا

عکس. [ ع َ ] ( ع مص ) باشگونه کردن و گردانیدن لفظ و سخن و جز آن. ( از منتهی الارب ).بازگونه کردن. ( دهار ). واشگونه کردن. ( المصادر زوزنی ). مقلوب کردن سخن. ( از اقرب الموارد ). باشگونه کردن. ( حدائق السحر وطواط ). || آخر چیزی را در اول آن آوردن ، و بجای یکدیگر گردانیدن اجزای چیزی را. ( از منتهی الارب ). بازگرداندن آخر شی به اول آن. ( از تاج المصادر بیهقی ). ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). و آن جمله است عکس «بلیة» در قبر، زیرا عرب در جاهلیت ، بلیه و شتر را به صورت معکوس بر قبر صاحب خود می بستند تا بمیرد. ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن ستور. || کشیدن عنان اسب را بسوی خود تا برگردد. ( از منتهی الارب ). کشیدن سردابه را بسوی خود تا به عقب برگردد. ( از اقرب الموارد ). || مهار شتر بر دست او بستن تا رام گردد. ( از منتهی الارب ). دست شتر واکردن بستن. ( المصادر زوزنی ). بینی شتر با دست وی بستن تا رام شود. ( تاج المصادر بیهقی ). ریسمان بستن در «خطم » شتر تا «رسغ» دو دست او تا رام شود. ( از اقرب الموارد ). || شیر ریختن در خوردنی. ( منتهی الارب ). شیر بر خوردنی ریختن. ( تاج المصادر بیهقی ). «عکیس » را بر طعام ریختن. ( از اقرب الموارد ). || چیزی را بسوی زمین کشیدن و آن را به شدت فشار آوردن و به زمین زدن. || خم کردن و بازگرداندن سر شتر را. || بازگرداندن کاری را بر کسی. || منصرف کردن کسی را از کار خود. ( از اقرب الموارد ). || تافتن. تابیدن ؛ عکس شعاع آفتاب. ( فرهنگ فارسی معین ).

عکس. [ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه در آب و آینه و امثال آن از اشیاء پیدا میشود. ( غیاث اللغات ). عکس شاخص در آینه و جز آن ، آنچه را که منطبع میشود در آن بطور باژگونه. ج ، عُکوس. ( ناظم الاطباء ). تصویری که از شی یا شخص در آب و آیینه و جز آن پیدا شود. ( فرهنگ فارسی معین ). ناهمتا. ( دستوراللغة ). خیال که در چشم یا در آب و آیینه افتد از شی خارجی ، و فرتور یعنی عکس نور و روشنائی آب و آیینه و امثال آن.( یادداشت مرحوم دهخدا ). فرتور و شبحی که از شاخص درآب و آیینه و جز آن پیدا و ظاهر میشود. ( از ناظم الاطباء ). اطلاق عکس بر دو معنی آید، گاهی مراد آن می باشد که شبح و لون چیزی در چیزی دیگر که مقابل وی به منزله مرآة باشد افتاده بود، و گاه مقصود آن میگردد که شبح و لون چیزی از تحت چیزی دیگر که شفاف یا رقیق باشد بروز کند و با لفظ کشیدن و افتادن به صله «در»، و با لفظ افگندن و زدن به صله «بر» مستعمل است. ( از آنندراج ). || پرتو. پرتاب : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

برگرداندن، باژگونه کردن، وارون کردن، صورت شخص یاشی ئ یامنظرهای که بادستگاه مخصوص عکاسی گرفته شود
۱ - برگرداندن وارونه کردن . ۲ - تافتن تابیدن : عکس شعاع آفتاب ۳ - تصویری که از شئ یا شخص در آب و آیینه و جز آن پیدا شود . ۴ - صورت شئ یا شخص یا منظره ای که با دستگاه عکاسی برداشته شود ۵ - پوشاندن حاشیه باطرحهای خفیف گلها و جانوران . ۶ - هر قضیه ای که محمول و موضوعش متعین باشد چون محمول را موضوع کنیم وموضوع را محمول آن را عکس خوانند و چون مقابل موضوع بعدول موضوع کنیم و مقابل محمول بعدول محمول آن را مقابل خوانند و چون مقابل ها را منعکس کنیم آن را عکس خوانند . یا عکس مستوی . آنست که عین موضوع را محمول کنیم و عین محمول را موضوع کنیم چنان که در قضیه انسان ناطق است گوییم ناطق انسان است و شرط است در بقائ صدق و کیف یعنی اگر اصل صادق باشد باید عکس آن هم صادق باشد و اگر اصل موجبه باشد باید عکسش هم موجبه باشد چنان که در قضیه هر انسانی حیوان است که عکس آن قضیه جزئیه موجبه است ( بعضی حیوان ها انسانند ) یا عکس نقیض . آن بود که نقیض جزئ دوم را اول ( نقیض محمول ) و عین جزئ اول را محمول جزئ دوم قرار دهیم با شرط بقائ صدق و مخالفت در کیف ( بعضی گویند : در عکس نقیض نقیض هر یک از موضوع و محمول را بجای هم قرار دهیم ) مثال اول : انسان حیوان است . و حیوان انسان است . مثال دوم : انسان حیوان است و بعض لا حیوان لا انسان است . یا عکس و طرد . یکی از صنایع شعری و آن چنانست که در یک مصرع یا نیم مصراع الفاظ مصراع یا نیم مصراع قبل را قلب کرده مکرر سازند : در چهره تو دیدم لطفی که می شنیدم لطفی که می شنیدم در چهره تو دیدم . ( میرزا غازی ترخان وقاری ) باده چه کنی پنهان پنهان چه کنی باده ? و از جمله آنست که در کلامی کلمه به کلمه از آخر بگیرند و بر عکس ترتیب بخوانند و آن بر دو نوعست : یکی آن که از ترتیب عکس همان کلام حاصل شود : درمی داری و داری کرمی کرمی داری و داری درمی . دوم از ترتیب عکس بیت دیگر حاصل شود : باحسان تویی حاتم برفعت تویی کسری بفرمان توی آصف ببرهان تویی عیسی . ( سلمان ساوجی ) چون عکس کنیم این بیت باختلاف وزن حاصل شود : عیسی تویی ببرهان آصف تویی بفرمان کسری تویی برفعت حاتم تویی باحسان . و این را مسکون معکوس نیز گویند .
آنچه در آب و آینه و امثال آن از اشیائ پیدا میشود عکس شاخص در آینه و جز آن آنچه را که منطبع میشود در آن بطور باژگونه

فرهنگ معین

(عَ کْ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) برگرداندن ، وارونه کردن . ۲ - تابیدن . ۳ - (اِ. ) تصویر انسان یا هر چیز دیگری که توسط دوربین عکاسی گرفته می شود.

فرهنگ عمید

۱. برگرداندن، باژگونه کردن، وارون کردن.
۲. (اسم ) صورت شخص، شیء، یا منظره ای که با دستگاه مخصوص عکاسی گرفته می شود.
* عکس وطرد: (ادبی ) در بدیع، آن است که شاعر کلماتی را که در یک مصراع یا نیم مصراع آورده در مصراع یا نیم مصراع دیگر قلب و مکرر کند، مانند این شعر: در چهرۀ تو دیدم لطفی که می شنیدم / لطفی که می شنیدم در چهرۀ تو دیدم.

فرهنگستان زبان و ادب

{converse} [ریاضی] در مورد یک گزارۀ شرطی، گزاره ای که از جابه جایی مقدم و تالی آن به دست می آید متـ . عکس قضیه converse of theorem
{photograph, photo} [مهندسی نقشه برداری] نمایشی از اشیا که براثر تابش امواج الکترومغناطیسی بر لایۀ حساسی مثل برومور نقره حاصل شود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی عَکس می گویند.
عنوان یاد شده به مناسبت در کلمات معاصران در باب صلات و نیز مسائل مستحدثه و استفتائات آمده است. به قول مشهور، نماز گزاردن در برابر عکس و تصویر جانداران مکروه است. با پوشیده بودن روی آن کراهت رفع می شود. برخی قدما کراهت را به مجسمه اختصاص داده اند. ← عکس گرفتن مرد از زن نامحرمعکس گرفتن مرد از زن نامحرم حرام نیست، مگر آنکه مستلزم کار حرامی باشد، مانند لمس کردن بدن او و یا نگاه کردن به موها یا جاهایی از بدن زن که نگاه کردن به آنها جایز نیست. ← نگاه کردن به عکس نامحرمبه تصریح بسیاری از معاصران، نگاه کردن به عکس نامحرم حکم نگاه کردن به او را ندارد. بنابر این، نگاه کردن به بدن نامحرم از روی عکس بدون قصد لذت در صورت عدم ترتب مفسده بر آن، بدون اشکال است، مگر آنکه صاحب عکس را بشناسد. البته اگر صاحب عکس تقیدی به حجاب شرعی نداشته باشد، نگاه کردن به عکس بی حجاب او که به طور متعارف آن مواضع را از نامحرم نمی پوشاند، حتی در صورت شناخته بودنش جایز است. استفاده ازعکسهای مبتذل وفسادانگیز، به هر نحو، و نیز پخش، ترویج و خرید و فروش آنها جایز نیست. ← عکس گرفتنعکس گرفتن حکم نقاشی را ندارد. بنابر این، عکس گرفتن از جانداران؛ اعم از انسان و حیوان اشکال ندارد. برخی معاصران عکس گرفتن از چهره را مکروه دانسته اند. عکس گرفتن با دوربین عکاسی و نیز فیلم برداری در حال احرام جایز است و جزء محرمات احرام به شمار نمی رود.

[ویکی فقه] عکس (ابهام زدایی). عکس ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • عکس (علوم قرآنی)، به معنای جابه جایی اجزای فراز قبلی عبارت در فراز بعدی و دارای کاربرد در علوم قرآنی• عکس (فقه)، به معنای تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی و دارای کاربرد فقهی• عکس (منطق)، از اصطلاحات علم منطق، دارای دو زیرمجموعه عکس مستوی و عکس نقیض
...

[ویکی فقه] عکس (علوم قرآنی). عکس به جابه جایی اجزای فراز قبلی عبارت در فراز بعدی اطلاق می شود.
از اسلوب های بدیعی قرآن که از محاسن معنوی شمرده شده «عکس» است؛ به این صورت که آن بخش از کلام که جلوتر آمده، به آخر برده شود و آن بخش که آخر بود به جلو برده شود؛
مثال
مانند:۱. (ما علیک من حسابهم من شیء وما من حسابک علیهم من شیء) ؛۲. (یولج اللیل فی النهار ویولج النهار فی اللیل) ؛۳. (ومن یخرج الحی من المیت ویخرج المیت من الحی).

[ویکی فقه] عکس (فقه). به تصویر ایجاد شده به وسیله دوربین عکاسی عَکس می گویند.
عنوان یاد شده به مناسبت در کلمات معاصران در باب صلات و نیز مسائل مستحدثه و استفتائات آمده است. به قول مشهور، نماز گزاردن در برابر عکس و تصویر جانداران مکروه است. با پوشیده بودن روی آن کراهت رفع می شود. برخی قدما کراهت را به مجسمه اختصاص داده اند.
← عکس گرفتن مرد از زن نامحرم
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۸، ص۳۸۳- ۳۸۷.۲. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۵۰۱.۳. ↑ المراسم العلویة، ص۶۵.۴. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۴۹۰ م ۲۴۳۹.۵. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۲، ص۴۹۰ م ۲۴۳۹.۶. ↑ ارشاد السائل، ص۱۲۴.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۴۴۵، برگرفته از مقاله«عکس».
...

[ویکی فقه] عکس (منطق). عکس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای تعیین نوع قضیه حاصل از اعمال عکس مستوی و عکس نقیض در هر یک از انواع قضایا است؛ این اصطلاح دارای احکامی می باشد که در این مقاله به آنها اشاره می شود.
تعیین نوع قضیه حاصل از اعمال عکس در هر یک از انواع قضایا ذیل عنوان «احکام عکس» می آید که به احکام عکس مستوی و احکام عکس نقیض تقسیم می شود.
احکام عکس مستوی در قضایا
منظور از احکام عکس مستوی، تبیین تفصیلی این امر است که آیا همه قضایا (حملیه، شرطیه، مطلقه و موجهه) عکس لازم الصدق دارند یا نه، و در صورت اول، عکس مستوی آنها کدام است و چگونه به دست می آید؟
← عکس مستوی موجبه کلیه
عکس نقیض در همه اقسام خود از لحاظ کمیت برخلاف عکس مستوی است؛ به این معنا که قضایای موجبه در حکم سوالب، و سوالب در حکم موجبات است. بنابراین موجبه کلیه به موجبه کلیه بدل می شود و موجبه جزئیه عکس نقیض ندارد و سالبه کلیه و جزئیه به سالبه جزئیه بدل می شود.به حسب جهت نیز عکس نقیض، نقطه مقابل عکس مستوی است؛ یعنی هر قاعده ای که در آنجا برای موجبه ها بیان شد همان قواعد برای سالبه عکس نقیض ثابت است و قواعدی که برای سالبه ها بود در موجبه های عکس نقیض اجرا می شود.

دانشنامه عمومی

عَکس ( عربی ) یا فوتوگراف ( به انگلیسی: Photograph ) گونه ای تصویر است که بر اثر تابش نور بر یک سطح حساس به نور ( معمولاً فیلم عکاسی یا یک تصویرساز الکترونیکی مانند دستگاه جفت کننده بار یا تراشهٔ سیموس ( به انگلیسی: CMOS ) به دست می آید. بیشتر فرتورها با استفاده از دوربین آنالوگ گرفته می شوند. دوربین آنالوگ از لنز برای واضح سازی طول موج های مرئیِ نور در بازتولیدی که برای چشمان انسان دیدنی باشد استفاده می کند. فرایند ساخت فرتور را عکاسی می گویند. نخستین فرتور در سال ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ م. به دست ژوزف نیسه فور نیپس ثبت شد. واژه فوتوگراف در سال ۱۸۳۹ توسط سر جان هرشل ابداع شده است و برگرفته از یونانی ( φῶς ( phos به معنای «نور، درخشش، روشنایی» و ( γραφή ( Graphê به معنی «نگارش، نوشتن» با هم به معنی «نگارش با پرتو» است. نباید عکس ( فرتور ) را با تصویر ( انگاره ) اشتباه بگیریم؛ عکس ( جز ) نام دسته ای از تصویرها ( کل ) است.
اولین عکس دائمی، یک کپی حکاکی شده در معرض تماس، در سال ۱۸۲۲ با استفاده از فرایند «هلیوگرافی» مبتنی بر قیر ساخته شده توسط ژوزف نیسه فور نیپس ساخته شده است. اولین عکس های یک صحنه در دنیای واقعی، که با استفاده از یک تاریک خانه ساخته شده است، چند سال بعد دنبال شد، اما روند Niepp به اندازه کافی حساس نبود که برای آن برنامه کاربردی باشد: قرار گرفتن در معرض دوربین برای ساعت ها یا روزها طول می کشد. در سال ۱۸۲۹، نیپس با لوئی داگر مشارکت کرد تا روشی مشابه اما حساس تر و بهبود یافته را انجام دهند. پس از مرگ نیپس در سال ۱۸۳۳، داگور روی گزینه های مبتنی بر هالید نقره متمرکز شد. وی یک ورق مس با روکش نقره را در معرض بخار ید قرار داد و لایه ای از یدید نقره حساس به نور ایجاد کرد. برای چند دقیقه آن را در دوربین قرار داد. تصویر پنهان نامرئی حاصل را در معرض دید با دود جیوه ایجاد کرد. سپس بشقاب را در یک محلول نمک داغ شست تا یدید نقره باقی مانده از آن خارج شود و این کار را سریع انجام داد. وی، این نخستین روند عملی برای ساختن عکس با دوربین را با بهره گیری از نام خودش داگرئوتایپ نام گذاری کرد. وجود آن در ۷ ژانویه ۱۸۳۹ به جهانیان اعلام شد، اما جزئیات کار تا ۱۹ اوت علنی نشد. مخترعین دیگر به زودی پیشرفت هایی را انجام دادند که مدت زمان قرار گرفتن در معرض مورد نیاز را از چند دقیقه به چند ثانیه کاهش داد و این امر باعث شد که عکاسی پرتره واقعاً کاربردی و بسیار پرطرفدار باشد.
عکس عکسعکس عکسعکس عکسعکس عکسعکس عکس

عکس (ابهام زدایی). عکس نوعی تصویر است که بر اثر تابش نور بر یک سطح حساس به نور تشکیل می شود.
عکس همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
• عکس ( منطق )
نگاره
• عکس ( ترانه اد شیرن )

عکس (ترانه اد شیرن). «عکس» ( به انگلیسی: Photograph ) تک آهنگی از هنرمند اهل بریتانیا اد شیرن است که در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم ضرب ( آلبوم اد شیرن ) قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های استرالیا، و دانمارک جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
عکس عکس (ترانه اد شیرن)

عکس (فیلم). عکس ( انگلیسی: The Photograph ) یک فیلم در ژانر کمدی رمانتیک، درام، و رمانتیک است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کیت استنفیلد، چلسی پرتی، و کورتنی بی. ونس اشاره کرد. این فیلم در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۲۰ توسط یونیورسال استودیوز اکران می شود.
عکس عکس (فیلم)

عکس (فیلم ۲۰۰۱). عکس ( به هندی: Aks ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۱ و به کارگردانی راکیش امپراکاش مهرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، راوینا تاندون، مانوج باجپایی، ناندیتا داس، تانوی عظمی، وراجش هیجری، آمل پالکار ایفای نقش کرده اند.
عکس عکس (فیلم ۲۰۰۱)

عکس (منطق). عکس در منطق به دو نوع است: عکس مستوی و عکس نقیض. در عکس، بر خلاف تناقض صدق و کذب قضیه تغییر نمی کند.
عکس مستوی یک قضیه، هم ارزش و معادل با اصل آن قضیه است. برای به دست آوردن عکس مستوی یک قضیه، باید جای موضوع و محمول آن را عوض کرد و کیف ( سلب و ایجاب ) را به حال خود گذاشت؛ در این صورت قضیه ای را که به دست می آید معکوس قضیۀ اول می نامند. عکس یک قضیۀ صادق، حتماً صادق است. همچنین اگر قضیه ای موجبه باشد، عکسش هم باید موجبه باشد، و اگر سالبه باشد، عکسش نیز سالبه است. در عکس مستوی، کمیت قضیه لازم نیست یکسان باشد؛ و از قضیۀ کلی، عکس جزئی نیز قابل استنتاج است.
قضیهٔ موجبهٔ کلیه به موجبهٔ جزئیه منعکس می شود: مثلاً قضیهٔ «هر فلزی رساناست» در حال عکس چنین می شود که «بعضی رساناها فلز هستند» یا قضیهٔ «هر ایرانی آسیایی است» عکسش این است که «بعضی آسیایی ها ایرانی هستند. » علت این که موجبهٔ کلیه به موجبه جزئیه انعکاس می یابد این است که در قضایای حملی معمولاً محمول اعم از موضوع است و بنابراین نمی توان آن را به صورت کلّی منعکس کرد؛ مثلاً نمی توان گفت: « هر آسیایی ایرانی است. » موجبه جزئیه به موجبه جزئیه منعکس می شود. مثلاً قضیهٔ «بعضی ایرانی ها مسلمان اند» به قضیهٔ «بعضی مسلمان ها ایرانی اند» تبدیل می شود. سالبهٔ کلیه به سالبه کلیه منعکس می شود؛ مانند «هیچ مهره داری حشره نیست» که معکوس آن می شود: «هیچ حشره ای مهره دار نیست».
سالبه جزئیه دارای عکس مستوی لازم الصدق نیست؛ به این معنی که اگر قضیهٔ سالبه جزئیه صادق داشته باشیم، عکس آن فقط در صورتی صادق است که رابطه موضوع و محمول قضایا، رابطه عموم و خصوص من وجه باشد. مثلاً عکس «بعضی حیوانات سیاه نیستند» می شود «بعضی سیاه ها حیوان نیستند» که قضیه صادقی است؛ اما عکس «بعضی انسان ها باسواد نیستند» می شود « بعضی باسوادها انسان نیستند» که کاذب است.
در منطق جدید اشکالاتی بر این نحوه استدلال وارد شده است، به عنوان مثال، عکس «همه سیمرغ ها حیوان هستند» می شود «بعضی حیوانات سیمرغ هستند» که به وضوح نادرست است. اما طرفداران منطق قدیم در پاسخ به این اشکالات دفاعیاتی انجام داده اند.
عکس نقیض یک قضیه که هم ارزش با آن است، با خود آن در دو چیز تفاوت دارد؛ یکی جابه جایی موضوع و محمول و دیگر نقض آن ها. یعنی اگر در یک قضیۀ حملی نقیض محمول را به جای موضوع و موضوع را به جای محمول بگذاریم و کیف قضیه ( نسبت ) را تغییر دهیم ( مثلاً "است" به "نیست"، یا "نیست" به "است" ) قضیۀ به دست آمده، عکس نقیض خواهد بود. فقط قضایای موجبه کلیه و سالبه جزئیه دارای عکس هستند. مثلاً، عکس نقیض قضیهٔ «هر دانایی توانا است» می شود «هر ناتوانی نادان است».
گزارش تخلف یا اشتباه در معنی

دانشنامه آزاد فارسی

عکس (اخترشناسی)
رجوع شود به:رجعت (اخترشناسی)

جدول کلمات

تصویر

فارسی به عربی

حدیث , صورة , طلقة

پیشنهاد کاربران

( = تصویر ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناتیا ( سنسکریت: ناتیَ )
آلیگ ( سنسکریت: آلیکْه )
تصویری است که روی مواد مات به وسیله ترسیم، نقاشی، عکسبرداری یا دیگر فنون هنر گرافیک به وجود می آید.
تصویر
پَرتوره. از پرتو و بازتاب می آید.
رخ نما
لغت پهلویک ākasī که در اوستایی ā - kas ( ā=به - بر - سوی - بیش kas=نور ) در پارتی میانه *آگس ‘gs خوانده میشده به مانای جلوه، ظهور و بیناب apparent visible است که امروز اکس aks خوانده میشود و ارب آنرا عکس نوشته و لغت عکاس ( =اکسکار - اکسگر ) را از آن جعل کرده است. دانستنی است لغت اربیشده ی معکوس از این ریشه نیست بلکه از لغت اسک به مانای وارونه ساخته شده و همچنین واژگان اکش akSi अक्षि در سنسکریت و **اَخش axš در اوستایی به مانای چشم هستند.
عکاسی= اکس گری
عکاس=اکس کار
کارگاه عکاسی=اکس خانه
پیرسها ( منابع ) :
Nyberg Pahlavi Dictionary*
**فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
همتای دیگر اکس نیز واژه ی فرتور می باشد!

پرتور
بهین واژه است در جای عکس.
با سپاس از مهربان فرکیانی که به درستی نوشته اند. و بسیار واژگان داریم این گونه.
آن گه بهتر است واژه ای به کار بندیم که هیچ نشان از تازیان ( ارب ها ) در آن نباشد.
عکس : ریشه ی واژه ی عکس به اخش بر می گردد . اخش را لغت اوستایی پتخش pitaxš می بینیم . لغت پتخش از دو بخش: پیتا=شاه / اخش=چشم تشکیل شده که امروزه آنرا بیدخش - بدخش میخوانند ( همریشه با نام سرزمین بدخشان تاجیکستان ) به معنای صدراعظم بنا بر این اخش همانستکه که امروزه به شکل عکس=تصویر به کار میرود.
رخسار، رخساره
چهره
رخ
نیم رخ
نما

( = تصویر ) واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناتیا
آلیگ
فتو
عکس ایرنایی ( عربی ) فارسی نگار عرب ایرنا عربی ایرنایی معرب ایرنایی شده اگه به فرهنگ واژه برید میبینید که معرب و عرب و عربی عربی هستند فارسی شون رو بالا نوشتم همون جور که اَبَر نوشتم☝ ابر به چم بالا هست به چم فارسیه یعنی ایرناییه نگار فارسیه به جای عکس بگیم نگار
رخش ( roxƨ )
ن. ک. به واژ ه یاب پرتو
Ex – Ekiz - Əkiz - ikiz - اِکس یا اِکیز یا اِگیزEgiz - эгиз - Егіз=عکس، مشابه، مثل هم، دوقلو، هم جنس، هم پای هم، توامان، همایند، همزاد، همانند، شبیه، مانند، مثل، هم تراز، هم وزن، هم اندازه، هم ارز، هم ارزش و. . . - اِکیز قوزادی=دوقلو زائید - بیربیرینه ایکیز یالی= خیلی به هم شبیه هستند، مثل دوقلو می مانند، - اِکس =عکس=یعنی مشابه و مثل و دوقلوی آنچه که از روی آن عکس یا تصویر می گیریم - برعکس= غیر مشابه، غیر شبیه آن چیزی که قبلاً تصویرش را دیدیم یا متصور بودیم ( آن روی سکه )
Ekiz �agalar، ikiz �ocuklar، Əkiz uşaqlar=بچه های دوقلو، بچه های شبیه به هم
ارتباط کلمات فارسی ، انگلیسی با زبان ترکی: poladabady@blogfa. com
نگاره
برگردان پارسی "عکس" یا "تصویر" که واژگانی عربی می باشند، � نگاره � است.
Aks: عکس
PIE: h₃�kʷs "eye", from�*h₃ekʷ - �“to see”� ‎�* - s
Proto - Indo - Iranian:�*H�kš
Proto - Iranian: *H�xši
Avestan: 𐬀𐬱
Middle Persian: aš "devil eye"
Persian: اش in غاوش
Sanskrit: अक्षि "eye"
Urdu: آنکھ "eye, sight, look"
Armenian: ակն "eye"
Proto - Slavik: oko "eye"
Latin: oclus "eye, sight, vision
Ancient greek: ὄσσε "eye"
Old English: eage "eye"
English: eye

این واژه برساخته از ریشه نیاهندواروپایی *h₃�kʷs به معنی چشم است که آن خود از ریشه *h₃ekʷ - به معنی دیدن و چشم می آید. این الگوی معنایی را میتوان در واژه کردی "وینه" یعنی تصویر دید که از ریشه هندواروپایی *weyd - به معنی دیدن آمده و با ستاک بین در فارسی هم ریشه است.
عکس: صورت شخص یاشیئ یامنظرهای که بادستگاه مخصوص عکاسی گرفته شود.
عکس: یک واژه که مربوط به باور باستانیان میباشد که امروزه به این شکل گفته میشود.
عکس از سه واژه ( عین کا واسا ) میباشد که عین یعنی چشم کا گویشی از گاو واسا در اصل همان سان یا همسان میباشد یعنی همانند. ( عین کا واسا ) یعنی ( همانند چشم گاو ) که این اسم بخاطز این بوده است که انسانها چون به گاو باور اسمانی داشتند و همه چیز را در وجو گاو میدیدند وقتی عکس و تصویر خودشان را در چشم بزرگ گاو میدیدند اینگونه معنی کرده اند.
Photo که واژه ای انگلیسی است از واژه فرتور گرفته شده
#اکس یا عکس

عکس واژه تازی است که از عَ کَ س گرفته شده است به چم ( معنی ) فرتور ( تصویر )

ولی واژه اکس یک واژه ایرانی است که به اشتباه به ریخت تازی نگارش می شود:

آریایی و ایران باستان : *H�kṣat یا *kā́ćati به چم ( معنی ) دیدن و فرتور ( تصویر )

اوستایی: ākasat̰ به چم دیدن و نمایش دادن و فرتور

اوستایی: aši. چشم ها


سانسکریت ( هندی کهن که از اریایی و اریایی ریشه شده است ) : Sanskrit�अक्षि� ( �kṣi ) .

پهلوی ( زبان اشکانیان ) خراسانی کهن: aš اش به چم ( معنی ) چشم اهریمن ( شیطان )

پارسی نو: اشک و اکس ( فرتور یا نگاره یا تصویر )


واژه aši اوستایی به زبان اروپاییان راه یافته و. اژگان زیر به چم ( معنی ) چشم را آفریده است:

انگلیسی: eye چشم

فرانسه: œil اویی

ایتالیایی: occhio. اوّکیو

آلمانی: Auge اوگئو

اسپانیایی: ojo اوخّو




پس اکس به چم ( معنی ) نگاره و تصویر را با الف و نه با ع. بنویسیم
و افتخار کنیم که واژه چشم در کشورهای اروپایی و هند از ریشه. اکس و اشک پارسی است

@iranaryan مارا در ایتا دنبال کنید

References

Monier Williams� ( 1899 ) , “अक्षि”, in�A Sanskrit–English Dictionary, �[…], new edition, Oxford: At the�Clarendon Press, �OCLC�458052227, page�0003.
واژه عکس یک واژه کاملا پارسی است. چون عربی آن می شود صورة این یعنی عکس صد درصد پارسی است.
این واژه سراسر پارسی است. مانایی کهیک تازی از عکس برداشت می کند با مانایی که یک ایرانی برداشت می کند ناهمگون است. تازی واژه معکوس را برداشت می کند و ایرانی مانای تصویر در تازی را می گیرد.
همانگونه که دوستان گفتند این بدین چم است که ایرانی آن مانایی که بلد بوده و اکس بوده را با عکس عربی یکی پنداشته و اینگونه نوشته است.
در زمان قدیم در زبان ترکی هم همین واژه به معنای عکس استفاده میشد
به زبان عَسَلیِ کوردی: وینه
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما