عَمّامَه یا دستار گونه ای سربند با سبک های گوناگون میان مردم خاورمیانه و
شمال آفریقا و جنوب آسیاست. شخصی که عمامه بر سر دارد مُعَّمَم می گویند. در هندوستان نیز عمامه بسته می شود، و نیز در میانِ همهٔ روحانیان مسلمان در جهان گونه ای از آن بسته می شود. در
سده های میانه، در
جهان اسلام همهٔ مردان سعی می کردند عمامه یا دستار بر سر بگذارند؛ به طوری که نداشتنِ آن را نشانهٔ «مست بودن» «مرد نبودن» «خارجی بودن» و نابالغ و… می دانستند. پیش از اسلام، عمامه سربندِ زنان مکّه نیز بوده است. انواع عمامه به سه نوع، سفید، سیاه، و سبز تقسیم بندی می شوند
عمامه سیاه برای سادات است.
عمامه سفید برای عام است.
عمامه سبز برای علوی ها است
در تمامی زبان های از ریشه
لاتین و
یونانی عمامه را «توربان» (Turban) می نامند که از زبان فارسی برگرفته شده.
فرهنگ دهخدا آورده: «دول بند» دستار و عمّامه را گویند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمهٔ دولبند فارسی است. «دول بند» یا «دولبند» (Dolband) در زبان ها غربی تبدیل به توربان گشته.
در عربستان سده نهم؟ میلادی (پیش؟ از اسلام) بزرگان عرب درمراسم ویژه و جمعه ها و بازارها از جمله بازار عکاظ و ذی المجاز و… عمامه برسر می نهادند. گذشته از اشراف و بزرگان عرب، خطبا و سخنرانان نیز عمامه می بستند، و داشتن عمامه و عصا برای این دسته ضروری بود.
در بین مسلمانان در خصوص چگونگی گزینش لباس و انتخاب رنگ آن، شرایط و آداب خاص پیش بینی شده است. در برخی از روایات یا احادیث به پوشیدن برخی از لباس ها برای مردان مسلمان سفارش شده است. بزرگان دینی مسلمان نیز از آن ها بهره می گرفتند تا به عنوان سنّت پذیرفته گردند و مقبول جامعه شود. از جمله لباس هایی که در اسلام بدان سفارش شده، عمامه است. بزرگان مسلمان و علمای اسلامی و حتی مردم عادی در طول تاریخ از عمامه استفاده می کردند، اگر چه رنگ پارچه و نحوه بهره گیری از آن به حسب شرایط زمان و مکان تفاوت داشته است. در بین اهالی خراسان عمامه یک سربند رایج است که هنوز به شکل محدود بر سر گذاشته می شود.
در
ادبیات فارسی، امیر خسرو سروده است: