سوزنی
شمس الدین تاج الشعرا محمد بن علی سمرقندی شاعر ( ف. ۵۶۲ یا ۵۶۹ ه. ق . ). وی در ابتدای جوانی برای تحصیل علم ببخارا رفت و مدتی بتعلیم پرداخت و بقول عوفی بسبب تعلق خاطر بشاگرد سوزن گری باموختن آن صنعت مشغول شد . سوزنی معاصر ارسلان خان محمد از آل افراسیاب و فرزند او محمود و طمغاج خان مسعود بن حسن نیز از آل افراسیاب و سنجر واتسن بن محمد خوارزمشاه بوده است . وی با عمعق سنائی انوری معزی ادیب صابر و رشیدی معاصر بود و با بعضی از آنان مهاجات داشته و آنانرا به تیغ زبان خود آزرده است . سوزنی شاعری هجائ و بد زبان بود و در هجو معانی خاص ابداع کرده . قصاید و قطعات وی سهل و صریح و فصیح است . گفته اند که وی در اواخر عمر دست از هجو و هزل کشیده و استغفار کرده است . از دیوان او نسخ متعدد در دست است و در تهران هم بطبع رسیده است .
( صفت ) پارچه ای از مخمل شال یا ترمه که سوزنکاری شده و گل و بته در آن به کار برده باشند . این نوع پارچه را در حمام زیر لباسها یا زیر سماور میگستردند .
شمس الدین تاج الشعرا محمد بن علی سمرقندی شاعر وی در ابتدای جوانی برای تحصیل علم به بخارا رفت و مدتی بتعلیم پرداخت
[acicular , needle-shaped] [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی راست و ظریف و نوک تیز و سفت شبیه به سوزن در گیاهان
[ گویش مازنی ] /soozeni/ از مراتع واقع در تاویر کتول
[needle-leaved, acicular , aciculum, aciculate, aciculiform] [کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی گیاهی که برگ های سوزنی شکل دارد
[acicular crystal] [زمین شناسی] بلور بلند و باریک و سوزن مانند
[acicular powder] [مهندسی مواد و متالورژی] پودری با دانه هایی به شکل سوزن یا میله
[dot matrix printer] [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] چاپگری که در آن حرف یا نماد، ماتریسی از نقاط است و بر این نقاط مرکب افشانده یا ضربۀ همرا ...