سوخت
ماده سوختنی، آنچه که بسوزدبرای حرارت وروشنایی
۱ - ( مصدر ) سوختن . ۲ - ( اسم ) ماده قابل احتراق مانند زغال نفت
بنزین و جز آنها . ۳ - از بین رفتن بخشی از محصول ملک یا تمام آن بر اثر کم آبی و جز آن .
[bunkers] [حمل ونقل دریایی] مادۀ تأمین کنندۀ
انرژی موتورهای کشتی
( صفت ) کاربوراتور . توضیح این کلمه رواج نیافته و به جای آن همان کاربوراتور مستعمل است .
بجای کربوراتور پذیرفته شده است
[contingency fuel] [حمل ونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی مازاد بر سوخت سفر که در شرایط نامساعد جوّی، مانند تغییرات پیش بینی نشده در باد و دما و مسیرهای پروازی، از آن استفاده می کنند
[additional fuel, unusable fuel] [حمل ونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی که برای مقاصد عملیاتی ازقبیل توزین و تعادل و رعایت حداقل ها حمل می کنند
[holding fuel] [حمل ونقل هوایی، علوم نظامی] سوختی که برای مواردی ازقبیل دید کم و شد آمد سنگین هوایی و شرایط تقرب پرواز کور یا تأخیرهای دیگر در حین پرواز، حمل می کنند
( صفت ) آلتی برای پراکنده کردن نفت و بنزین در ماشینها ژیکلور . توضیح این کلمه رواج نیافته و همان ژیکلور متداول است .
[fuel injector , injection pump] [حمل ونقل هوایی، علوم نظامی] پمپ موتورگرد پرفشاری که سوخت را با فشار زیاد به محفظۀ احتراق وارد می کند
[tire-derived fuel] [مهندسی محیط زیست و انرژی] نوعی سوخت که از خرد کردن تایرهای فرسوده به دست می آید
[alternate fuel] [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] سوختی که برای کاهش آلودگی هوا به جای بنزین و گا ...