باز هم میگم
هوش مصنوعی به صورت صد در صد توان حل مسائل رو نداره
چون داره از منابع موجود استفاده میکنه
برا همین فک نکنید که هر چی از هوش مصنوعی میپرسیم حتما به جواب واقعی خواهیم رسید
اما به طور مثال در کلمه آشکار
... [مشاهده متن کامل]
خیلی با منطق قانعش کردم که
کلمه آشکار تورکیست
آش کارا
باز شدن همه سیاهی ها
وقتی کلمه به کلمه توضیح دادم
قانع شد
در مورد اینکه �کلمه رنج از کلمه ترکی اینجیر ساخته شده�، باید با دقت و نگاه زبان شناختی بررسی کنیم. در ادامه، این ادعا را از جنبه های ریشه شناسی، زبانی و منابع معتبر بررسی می کنم.
- - -
... [مشاهده متن کامل]
❗ ادعای اصلی:
�کلمه فارسی رنج از کلمه ترکی اینجیر ( که به معنی درد و زخم است ) گرفته شده. �
- - -
✅ بررسی ریشه شناسی واژه �رنج�:
🔹 رنج در فارسی:
صورت واژه: رَنج ( Ranj )
معنا: درد، مشقت، سختی، آزار
زبان: فارسی میانه و اوستایی
🔹 منابع ریشه شناسی:
1. لغت نامه دهخدا:
�رنج� از فارسی میانه ranj و در اوستایی raŋha - به معنی غم و ناراحتی آمده است.
2. فرهنگ ریشه شناسی دکتر حسن انوری و ابوالفضل قلقلی:
ریشه این واژه را به زبان اوستایی و سانسکریت مرتبط می داند.
ریشه اوستایی: raŋha - به معنای ناراحتی
ریشه سانسکریت: rańj به معنی آسیب دیدن، زخم خوردن، درد کشیدن
3. Dehkhoda Dictionary, Mo'in, and Steingass Persian - English Dictionary
همگی �رنج� را واژه ای اصیل ایرانی می دانند که در زبان های باستانی ایرانی هم کاربرد داشته است.
- - -
🔸 واژه ترکی �اینجیر� ( incir ) :
معنا در ترکی استانبولی امروز:
İncir به معنی �انجیر� ( نوعی میوه ) است.
اگر منظورتان کلمه ترکی �اینجیر� به معنی زخم، درد یا سوزش باشد، احتمالا با واژه های زیر اشتباه شده:
🔹 واژه های ترکی مربوط به درد:
واژه ترکی معنی
acı درد، سوزش، تلخی
ağrı درد ( فیزیکی )
ızdırap عذاب، رنج ( از عربی )
ince ağrı درد خفیف
هیچ واژه ای به شکل �اینجیر� ( با این تلفظ و معنا ) که در ترکی معنای "رنج یا درد" بدهد، به طور رسمی در منابع معتبر زبان ترکی ثبت نشده است.
- - -
❌ نتیجه گیری:
واژه �رنج� واژه ای اصیل ایرانی است که ریشه در زبان های باستانی ایرانی مانند اوستایی و فارسی میانه دارد.
هیچ مدرک یا منبع معتبری نشان نمی دهد که �رنج� از زبان ترکی یا واژه ای مانند �اینجیر� گرفته شده باشد.
واژه �اینجیر� در ترکی استانبولی امروز فقط به معنی انجیر ( میوه ) است و هیچ ربط معنایی یا ریشه شناسی با �رنج� فارسی ندارد.
- - -
📚 منابع معتبر برای بررسی بیشتر:
1. Dehkhoda Dictionary – دهخدا
2. Moin Dictionary – دکتر محمد معین
3. Etymological Dictionary of Persian – by Haim, Steingass, et al.
4. A Concise Pahlavi Dictionary – D. N. MacKenzie
5. Nişanyan S�zl�k – فرهنگ ریشه شناسی زبان ترکی مدرن
6. Online Etymology Dictionary – https://etymonline. com
- - -
کلمه رنج
از کلمه تورکی اینجیر ساخته شده
رنج=ضغطه
ضغطه
رنج. ریز رنج. خرد رنج . کلان رنج. رنجِ رنج. رنج رنج. رنج دشوار. رنجی نبود.
رنج برد. رنج برد. رنجش. رنجان. رنجیدن.
رنجش
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
همهء لذّت های عمیق وماندنی بشریّت؛ در تحمّل درد ورنج نهفته اند.
رنج منجر به ایجاد جریان و رسیدن انسان به یک جهان هنجارمند می شود
رنج منجر به رسیدن به گنج های گنجانده شده در گنجینه طبیعت که همان علوم الهی است می شود.
در واقع علت تعالی بشر همین رنج بوده
کلمات مرتبط با رنج؛ منجر رنجر جریان جاری چمران نجران نجّار هنجار منهج جهان جهنم
... [مشاهده متن کامل]
اینکه خداوند متعال انسان رو در رنج خلق کرده منظور این نیست که انسان در زجر و فلاکت و ساده زیستی زندگی کند. رنج علت تعالی و منجر شدن به رسیدن به هنجار ها و آسایش و آرامش و رسیدن به زیباییهاست. اینکه خداوند به ما بنده هاش گفته از من دنیا و آخرت را به نحو احسن آن بخواهید ربنا آتنا فی الدنیا حسنا و فی الاخرت حسنا. علت این همه مشکلات و فلاکت ها با این همه فراوانی که خدا به ما داده، خود ما آدمها هستیم نه خداوند متعال. کی گفته ما باید از صفر تا صد فقط چهل رو داشته باشیم. این حرف اشتباه است. اینکه یکی بچه معلول دارد یکی فقیر است یا انسان هایی در شکل مرد ولی زن صفت یا زنانی با رفتارهای مردانه و. . . این از طرف خدا نیست. اینکه این همه پیامبران آمدند و گفتند چی بخوریم چی نخوریم چه وقتی آمیزش داشته باشیم چطور آمیزش داشته باشیم و کلی دستورات اینچنینی همه برای رسیدن انسان به نهایت تعالی و زیبائی هاست. وقتی ما از قرآن و اسلام یک خوانش فقیرانه داریم تقصیر خدا نیست. اینکه معماری خانه ها و این همه زندگی آپارتمانی که نه آسمان خدا را داریم و نه زمین خدا را و گذربندی شهرها و پیاده رو های تنگ و تاریک ما کلی ایراد دارد تقصیر خدا نیست. تقصیر نفهمیدن ما از دین و معارف دینی است. مطمئنم اگر حضرت حجت ظهور کند چنان زیبائی در زندگی مادی بشر ایجاد شود که روح انسان از همین مادیات به سمت خدا به پرواز در می آید. خدا برای ما کم نگذاشته است بلکه این ما هستیم که نیاز انسان ها که هیچ حتی نیاز خودمان رو هم نفهمیدیم.
مرار
لَگ ، داء
رنج=درد
واژه رنج
معادل ابجد 253
تعداد حروف 3
تلفظ ranj
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: ranĵ]
مختصات ( رَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی ranj
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
آزار، اضطراب، اندوه، بلا، درد
رنج در ترکی = آجی
رنج کشیدن= امک ورمک ، چوبا گوسترمک
اذیت و آزار = اینجیمک ، سینسیمک ( سینیرلنمک در استانبولی معنی عصبانی شدن هم دارد )
هر نوع درد = آغری
سانجیلانماک = به درد افتادن ( بیشتر شکم )
... [مشاهده متن کامل]
گوینمک = درد زخم
صدمه دیدن آسیب دیدن ، زخم خوردن = یارالانماک ، اینجیمک و. . .
البته معانی در جاهای متفاوت متفاوت است ولی
/////////////
رنج کشیدن عموما = سینسیمک و آغری چکمک ، اینجیمک
رنج به سنگسری رنجور ( renejor ) سخته ( sekheteh ) اذیت ( aeziit )
زانکه در رنج است عاقبت در گنج است
زه سختی و مشقت زر در کنج است
گر رنج را در رنج معنی کنیم تحمل آن سخت است
گر رنج را با پاداش هم پا کنیم لذتش در آن برکت است
... [مشاهده متن کامل]
پارسی رنج این جهان جهت سعادت و شوکت است
دم غنیمت شمار زه کوشش و تلاش گوهر در خدمت است
رنج به کسره ر یعنی بازه .
رنج قیمت = بازه قیمت
رنج = کوشش
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
بپوییم و رنجیم و گنج آگنیم
بدل بر همی آرزو بشکنیم
-
رنج = رنگ
بپوییم تا آب و رنجش دهیم
چو تازه شود تاج و گنجش دهیم
دهخدا هزار واژه عربی دور را در لغتنامه اورده و اژه های شاهنامه را نیاورده
رنج=سختی
رنج واژه ای پارسی و ایرانی است؛ ( رنج، رنجَگ ( که همان رنجه و رنجیده در پارسی کنونی است ) ، رنجینیدن ( که همان رنجاندن در پارسی کنونی است ) ، ( رنجوار ( که همان رنجور است ) .
چنانکه در رویه 70 و 71 و 172 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
" رنج" یک واژه ترکی است که از کلمات " ağır" به معنی سنگین، دارای فشار وسختی و " ağrı "یا " ağra " به معنی درد به دست آمده است .
به این صورت که از واژگان مذکور مشتق " ağrınc" ( آغرئنج ) یا " ağranc " ( آغرانج ) به دست می آید که به دردی ( روحی روانی و یا جسمی ) اشاره دارد که از سنگینی و فشار و سختی و مشقت حاصل می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در کلمه " ağranc" ( آغرانج ) با تخفیف و حذف تلفظ ğ = غین واژه به شکل " aranc " ( آرانج ) در آمده است .
واژه به شکل " ( آ ) رَنج " وارد فارسی شده است .
" رنجیدن " نیز یک مصدر جعلی می باشد.
چرا کسی معنی رنج رو نمیگه
سختی
ناراحتی
آزار
رنج . . . دیدن: آزار یافتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۴ ) .
نابرده رنج ؛ بدون تحمل رنج :
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
سعدی.
بدبختی ، درد بی در مونی
یعنی درد سختی غم
رنج/درد/مشقت ( بیماریو غیره )
affliction
suffering
آزار
رنج: در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. و نیز در ریخت رنز rnz در نوشته های مانیکی ( = مانوی )
( ( و دیگر که گنجم وفادار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )
درد، الم ، محنت ، لگ، اذیت، آزار، اضطراب، اندوه، بلا، تعب، داء، دشواری، زجر، زحمت، سختی، عذاب، غم، کد، گرفتاری، مرارت، مشقت، مصیبت، ملال، نکبت
سخت
زحمت کشیدن
سختی. . . کسی که سختیِ
زیادی کشیده . . . . . .
کسی که بر اثر سختی زیاد پوست کلفت شده. . . .
لگ
به کسر ر و سکون ن. مشت. مانند یک مشت گندم. در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)