دهس
لغت نامه دهخدا
دهس. [ دَه ْ ] ( ع اِ ) سرخی مایل به سیاهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
دهس. [ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَدهَس. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ِدهساء. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ادهس و دهساء شود.
دهس. [ دَ ] ( ع مص ) نرم شدن ریگ و آنچه بدان ماند. ( المصادر زوزنی ). نرم ریگ شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ماده ( د هَ س ) در منتهی الارب و دهساء و ادهس شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید