خمیرگیر

/xamirgir/

معنی انگلیسی:
kneader, baker's man

لغت نامه دهخدا

خمیرگیر. [ خ َ ] ( نف مرکب ، اِ ) عجان. خلیفه. خمیرساز. خمیرگر. آنکه خمیر را ورزد نان پختن را. آنکه در نانوایی خمیر نان آماده کند. در نانوائی آنکه خمیر را ورزد و برای کنده گرفتن مهیا کند. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را بعمل آرد . ۲ - نانوا .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) کسی که در دکان نانوایی خمیر نان را به عمل آورد.

فرهنگ عمید

کارگری که در دکان نانوایی خمیر نان را آماده می کند.

مترادف ها

kneader (اسم)
خمیرگیر

پیشنهاد کاربران

خمیر گیر : در زبان لات ها و داش مشدی ها به معنی پیشکار هم آمده است .
( ( دائی شکری هم با چندتا از دوستان شاطر و خمیرگیرش رو حصیری، کنار جوی آب روان نشسته بودند و چای میخوردند و با هم حرف میزدند. ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )
...
[مشاهده متن کامل]

در این داستان اصلا دایی شکری شخصی لاابالی و بی کار است . و در نانوایی هم کار نمی کند به نظر معنی نوچه و پیشکار می دهد . اگر کسی معنی دقیق آن را می داند لطفا ثبت نماید .

بپرس