حوروش


مترادف حوروش: حوری، زن بسیارزیبا، حورمانند

متضاد حوروش: عفریته

فرهنگ اسم ها

اسم: حوروش (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: ho(w)rvaš) (فارسی: حوروش) (انگلیسی: howrvash)
معنی: آن که چون حور زیباست، ( حور، وش ( پسوند شباهت ) ) دختری چون زن ( زنان ) زیبای بهشتی، حور ( عربی ) + وش ( فارسی ) آن که چون حور زیباست
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم دختر، اسم فارسی، اسم عربی

فرهنگ فارسی

( صفت ) زنی که مانند حوریان باشد زن زیبا .

فرهنگ عمید

زیبا، مانند حور: در چمن حوروشان انجمنی ساختهاند / چشم بد دور بهشتی چمنی ساختهاند (عرفی: ۲۹۴ ).

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

حوروشحوروشحوروشحوروش
کنایه از :
"زن خیلی خیلی خوشگل"
مانند فرشته

بپرس