[ویکی فقه] «حقوق بشر»، (human riqhts)، یک اصطلاح نسبتا جدید است و فقط پس از جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ وارد محاورات روزمره شده است. این عبارت جایگزین اصطلاح «حقوق طبیعی» (Natural Rights) و «حقوق انسان» (Rights of man.) گردیده که قدمتی بیشتر دارند.
منظور از حقوق بشر چیست؟ مشکلی که در تعریف حقوق بشر وجود دارد ناشی از مفهوم و ماهیت «حقوق» است که مناقشات فراوانی در میان فلاسفه حقوق برانگیخته است. بطور کلی در مورد ماهیت حقوق دو نظریه وجود دارد: نظریه ای که بر اراده یا انتخاب تاکید می ورزد و نظریه ای که بر نفع یا مصلحت تکیه می کند.
← نظریه اول
بعد از بیان این دو نظریه کلی در مورد ماهیت حقوق، به چند نمونه از تعاریفی که در آثار حقوق دانان ایرانی به چشم می خورد اشاره می کنیم:«حقوق جمع حق است و آن اختیاری است که قانون برای فرد شناخته که بتواند عملی را انجام و یا آن را ترک نماید.» «برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق موضوعه، برای هر فرد امتیازاتی در برابر دیگران می شناسد و توانائی خاصی به او اعطا می کند که حق می نامند و جمع آن حقوق است و حقوق فردی نیز گفته می شود.» حق عبارت است از: «قدرتی که از طرف قانون به شخص داده شده» است.همانطور که ملاحظه می شود این تعاریف کم و بیش متاثر از نظریه اول می باشد.
تحلیل ماهیت حقوق
در این جا برای مزید فایده یکی از تحلیل های معروف در مورد ماهیت حقوق را که در اوائل قرن بیستم بیان شده و بسیار مورد استناد و نقد واقع شده و می توان گفت نقطه شروع تحلیل های بعدی بوده، به اختصار بیان می کنیم.این تحلیل به بررسی جملاتی می پردازد که در آن مفهوم حقوق بکار رفته است.جمله «الف حق دارد کاری انجام دهد»، ممکن است برای بیان اندیشه های متفاوتی بکار رود. باید مفهوم حقوق را با توجه به «ملازمات» (correlatives) و «اضداد» (Opposites) آن تعریف کرد. جمله بالا ممکن است به این معنا باشد که «ب» دارای تکلیفی است به این که بگذارد «الف» کاری را انجام دهد، به نحوی که «الف» ادعایی علیه «ب» خواهد داشت که تکلیف مزبور را نقض نکند. در این مورد حق «الف»، ملازم با تکلیف «ب» است. همچنین جمله فوق می تواند به این معنا باشد که «الف» در انجام یا احتراز از انجام چیزی آزاد است. در این جا، حق نسبت به دارنده آن مورد توجه قرار می گیرد و کاری به این که «ب» چه باید بکند نداریم. این منظور از حق را «امتیاز» (Priviledge) نامیده اند و البته برخی ترجیح داده اند آن را «آزادی» بنامند.و باز «حق» گاه به معنای «قدرت» (Power)بکار می رود. مثلا مالک مال می تواند آن را بفروشد؛ حق ضبط و توقیف رهن، قدرت انجام آن است؛ «الف» زمانی قدرت دارد که با انجام یا عدم انجام کار خاصی، توانائی ایجاد تغییر در یک رابطه حقوقی خاص را داشته باشد. البته این قدرت و اختیار معمولا به نفع حقوق به معانی اول و دوم (ادعا و امتیاز) پیدا می شود.و بالاخره «حق» گاه برای بیان و توصیف فقدان قدرت و اختیار در غیر دارنده حق بکار می رود که آن را «مصونیت» (Immunity.) می نامند. یعنی «ب» فاقد قدرت ایجاد تغییر در روابط حقوقی «الف» است و «الف» از این لحاظ دارای مصونیت است.ذکر این تحلیل صرفا برای نشان دادن گونه ای از مناقشات مربوط به تعریف حقوق است و طبیعی است که پرداختن به انتقادات وارد بر آن از گنجایش این مقاله بیرون است.
تذکر یک نکته
...
منظور از حقوق بشر چیست؟ مشکلی که در تعریف حقوق بشر وجود دارد ناشی از مفهوم و ماهیت «حقوق» است که مناقشات فراوانی در میان فلاسفه حقوق برانگیخته است. بطور کلی در مورد ماهیت حقوق دو نظریه وجود دارد: نظریه ای که بر اراده یا انتخاب تاکید می ورزد و نظریه ای که بر نفع یا مصلحت تکیه می کند.
← نظریه اول
بعد از بیان این دو نظریه کلی در مورد ماهیت حقوق، به چند نمونه از تعاریفی که در آثار حقوق دانان ایرانی به چشم می خورد اشاره می کنیم:«حقوق جمع حق است و آن اختیاری است که قانون برای فرد شناخته که بتواند عملی را انجام و یا آن را ترک نماید.» «برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق موضوعه، برای هر فرد امتیازاتی در برابر دیگران می شناسد و توانائی خاصی به او اعطا می کند که حق می نامند و جمع آن حقوق است و حقوق فردی نیز گفته می شود.» حق عبارت است از: «قدرتی که از طرف قانون به شخص داده شده» است.همانطور که ملاحظه می شود این تعاریف کم و بیش متاثر از نظریه اول می باشد.
تحلیل ماهیت حقوق
در این جا برای مزید فایده یکی از تحلیل های معروف در مورد ماهیت حقوق را که در اوائل قرن بیستم بیان شده و بسیار مورد استناد و نقد واقع شده و می توان گفت نقطه شروع تحلیل های بعدی بوده، به اختصار بیان می کنیم.این تحلیل به بررسی جملاتی می پردازد که در آن مفهوم حقوق بکار رفته است.جمله «الف حق دارد کاری انجام دهد»، ممکن است برای بیان اندیشه های متفاوتی بکار رود. باید مفهوم حقوق را با توجه به «ملازمات» (correlatives) و «اضداد» (Opposites) آن تعریف کرد. جمله بالا ممکن است به این معنا باشد که «ب» دارای تکلیفی است به این که بگذارد «الف» کاری را انجام دهد، به نحوی که «الف» ادعایی علیه «ب» خواهد داشت که تکلیف مزبور را نقض نکند. در این مورد حق «الف»، ملازم با تکلیف «ب» است. همچنین جمله فوق می تواند به این معنا باشد که «الف» در انجام یا احتراز از انجام چیزی آزاد است. در این جا، حق نسبت به دارنده آن مورد توجه قرار می گیرد و کاری به این که «ب» چه باید بکند نداریم. این منظور از حق را «امتیاز» (Priviledge) نامیده اند و البته برخی ترجیح داده اند آن را «آزادی» بنامند.و باز «حق» گاه به معنای «قدرت» (Power)بکار می رود. مثلا مالک مال می تواند آن را بفروشد؛ حق ضبط و توقیف رهن، قدرت انجام آن است؛ «الف» زمانی قدرت دارد که با انجام یا عدم انجام کار خاصی، توانائی ایجاد تغییر در یک رابطه حقوقی خاص را داشته باشد. البته این قدرت و اختیار معمولا به نفع حقوق به معانی اول و دوم (ادعا و امتیاز) پیدا می شود.و بالاخره «حق» گاه برای بیان و توصیف فقدان قدرت و اختیار در غیر دارنده حق بکار می رود که آن را «مصونیت» (Immunity.) می نامند. یعنی «ب» فاقد قدرت ایجاد تغییر در روابط حقوقی «الف» است و «الف» از این لحاظ دارای مصونیت است.ذکر این تحلیل صرفا برای نشان دادن گونه ای از مناقشات مربوط به تعریف حقوق است و طبیعی است که پرداختن به انتقادات وارد بر آن از گنجایش این مقاله بیرون است.
تذکر یک نکته
...
wikifeqh: حقوق_بشر