تقاضا

/taqAzA/

مترادف تقاضا: استدعا، التماس، تمنا، توقع، خواهش، درخواست، طلب، مراد، مسئلت ، درخواست کردن، متقاضی شدن

متضاد تقاضا: امر، حکم، دستور

برابر پارسی: خواهش، درخواست

معنی انگلیسی:
application, call, plea, request, solicitation, suit, demand, exigency

لغت نامه دهخدا

تقاضا. [ ت َ ] ( ع مص ) در فارسی بجای تقاضی استعمال شده است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). درخواست و طلب و خواهش و مطالبه. ( ناظم الاطباء ). خواهش و با لفظ کردن و داشتن و آمدن مستعمل. ( آنندراج ) :
گویی از دو لب من ، بوسه تقاضا چه کنی
وامخواهی نبود، کو به تقاضانشود.
منوچهری.
نه طمع کرده ام ز کیسه کس
نه تقاضاست شعر من نه هجا.
مسعودسعد.
و هر کسی را رسمی و معیشتی فرمودندی و هرسال بدو رسانیدندی بی تقاضا. ( نوروزنامه منسوب به خیام ).
با تقاضای عقل و نفس و حواس
کی توان بود کردگارشناس.
سنایی.
در حضور انعام دیدم اربه غیبت نیست آن
وام احسان را تقاضا برنتابد بیش از این.
خاقانی.
خود پیشت آفتاب چو من هست سائلی
کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند.
خاقانی.
نه لفظ من به تقاضای سرد معروف است
نه صدر تو به مواعید کج سزاوار است.
خاقانی.
بلبل نیم که عاشق یاقوت و زر بُوَم
بر شاخ گل حدیث تقاضا برآورم.
خاقانی.
به تمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.
( گلستان ).
حلاوت نباشد شکر در نیش
که باشد تقاضای تلخ از پیش.
( بوستان ).
|| سخت گیری. || اقتضا و تأکید و ابرام. || افژول و احتیاج. || ترغیب. || عادت. ( ناظم الاطباء ).
- تقاضای سن ؛ عادت سن و لازمه سن و اقتضای سن. ( ناظم الاطباء ).
- تقاضای شدید ؛ ابرام سخت. ( ناظم الاطباء ).
- عرضه و تقاضا ؛ اصطلاح علم اقتصاد است که گروهی از علمای این علم آنرا از عوامل اصلی تعیین و تغییر ارزش کالا میدانند و عدم موازنه این دو را موجب تغییر ارزشها اعلام میکنند چنانکه اگر عرضه کالایی کم گردد و تقاضای آن کالا ثابت بماندیا افزایش یابد ارزش آن کالا ترقی خواهد کرد و این ترقی تا برقراری موازنه ثانوی ادامه خواهد داشت و بالعکس اگر عرضه کالایی فراوان گردد و تقاضای آن کالا ثابت بماند و یا آنکه کم گردد ارزش آن کالا کاهش می یابد ولی اگر عرضه و تقاضای کالایی با نسبت دقیق و همگام کم یا زیاد گردد اثری در ترقی یا تنزل ارزش آن کالا نخواهد کرد.

فرهنگ فارسی

بازخواستن، درخواست کردن، خواهش کردن، درخواست
۱ -( مصدر ) در خواست کردن.۲ - ( اسم ) در خواست .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) درخواست کردن .

فرهنگ عمید

۱. بازخواستن، درخواست کردن، خواهش کردن.
۲. درخواست.

فرهنگستان زبان و ادب

{demand} [اقتصاد] تمایل به تملک کالا یا استفاده از خدمات، همراه با توانایی خرید آن

واژه نامه بختیاریکا

اِلتِجا ( اما در فارسی به معنی پناه آوردن است )

دانشنامه عمومی

تقاضا ( به انگلیسی: Demand ) به میل، خواست و توانایی یک فرد، برای دریافت کالا یا خدمات گفته می شود. منحنی تقاضا، مکان هندسی مجموعه نقاطی است، که یک فرد برای به دست آوردن کالا یا خدماتی حاضر به پرداخت پول بوده و یک تولیدکننده به ازای هر قیمتی مایل به چه میزان تولید می باشد.
تقاضا را چنین تفسیر می کنند که عبارتست از کمیتی یا مقداری از کالای خاص که در یک یا گروهی از بازارهای مربوط به یک یا گروهی از قیمت های مشخص مورد خریداری قرار می گیرد. مقداری از یک کالای اقتصادی که براساس قیمت معین خریداری می شود. در این صورت به عنوان تقاضای بازار نامیده می شود.
شیب منحنی تقاضا منفی است، یعنی اینکه هر چقدر قیمت افزایش یابد مقدار تقاضا کاهش می یابد. عوامل زیادی به جز قیمت بر روی تقاضای افراد مؤثر است که از آن جمله می توان به قیمت کالاهای جانشین و مکمل، سلیقه مصرف کنندگان، انتظارات از آینده و میزان درآمد مصرف کنندگان اشاره نمود.
قانون تقاضا به این معنی است که با افزایش قیمت، مقدار تقاضا کاهش یافته و در مقابل با کاهش قیمت، مقدار تقاضا افزایش می یابد. به رابطه معکوس قیمت و تقاضا قانون تقاضا می گویند.
تقاضای مرکب یا تقاضای نامتجانس؛ کل تقاضا برای یک محصول یا خدمت که از تعداد نامعینی خواست های متنوع سرچشمه گرفته باشد به طوری که همه آن ها می توانند از طریق کالا یا خدمات خاص اقناع شوند. برای مثال تقاضا برای کارگر روزانه ممکن است در مورد کارهای تولیدی کشاورزی یا کارهای ساختمانی با تعداد زیادی از سایر فعالیت ها سرچشمه بگیرد.
تقاضای اشتقاقی یا تقاضای فرعی؛ این واژه در مورد تقاضایی که از بازار قبلی یعنی بازار خرده فروشی اشتقاق یافته باشد به کار برده می شود. این واژه جدولی را نشان می دهد که از کاهش هزینه های بازاریابی که اتفاق افتاده آمده باشد. در اطراف سطح قیمت های خرده فروشی جدول تقاضای مصرف کننده
تقاضای مؤثر؛ مصرف کننده هایی که علاقه مند یا قادرند که بیش از قیمت رایج یا جاری در بازار بپردازند.
تقاضای با کشش؛ وقتی که کاهش محتوی در قیمت سبب می شود که حجم زیادی کالا خریداری شود. کل هزینه برای کالا افزایش یافته در این صورت گفته می شود که این تقاضا توأم با کشش است یا تقاضا با کشش توأم می باشد.
وقتی تقاضا بدون کشش است که با وجود کاهش زیاد قیمت درآمد کمی از کالاهای فروخته شده به دست آمده در نتیجه کل پول مصرف شده برای کالاها کاهش می یابد.
عکس تقاضا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جدول کلمات

ارب

مترادف ها

suit (اسم)
جامه، درخواست، نوع، مرافعه، تسلسل، توالی، تقاضا، خواستگاری، دادخواست، عرضحال، یک دست لباس

solicitation (اسم)
التماس، درخواست، خواستاری، تقاضا، تشجیع

request (اسم)
درخواست، طلب، خواهش، خواست، ابرام، تقاضا

demand (اسم)
درخواست، طلب، خواست، مطالبه، تقاضا، نیاز

plea (اسم)
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط

requisition (اسم)
درخواست، ضبط، تقاضا، چیز مورد تقاضا، باز گرفتن

importance (اسم)
اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان

requirement (اسم)
الزام، تقاضا، نیاز، ایجاب، نیازمندی، احتیاج، التزام، مقرره، دربایست

postulate (اسم)
ادعا، درخواست، انگاره، تقاضا، قیاس منطقی، پذیره

prayer (اسم)
خواهش، تقاضا، دعا، نماز

rogation (اسم)
التماس، تقاضا

فارسی به عربی

التماس , اهمیة , بدلة , صلاة , طلب , متطلب

پیشنهاد کاربران

‏ژایستن = تقاضا کردن، to demand
ژایش = تقاضا، demand
ژاینده و ژایندگان = متقاضی و متقاضیان
ژایسته = تقاضا شده
روش ساخت ⬇️
‏{در پهلوی ما �زایستن� و �زایش� را برای تقاضا کردن و تقاضا داریم. ولی چون در فارسی واژه زایش را به چم زادن داریم، بهتر است به جای �ز� از �ژ� بهره بگیریم. این �ژ� کردن �ز� پهلوی، روا است چرا که برای نمونه �ژاژ� فارسی هم در پهلوی �زاز� بوده است}
...
[مشاهده متن کامل]

بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

تقاضا
Demand ( تقاضا ) - ژادش žādeš. در زبان پهلوی *ژستن - ژای zastan - zāy برابر با تقاضا—درخواست - سوال کردن و ژادش ( ژاد اِش ) نام واچ بُن آنست. ژستن در �خُجسته=خوش ژسته=تقاضای نیک� و�ژاده žādag=case مورد� به کار رفته است.
...
[مشاهده متن کامل]


Demand ( تقاضا کردن ) - ژستن - žastan ژادیدن žādīdan
Demanded ( تقاضا شده ) - ژادیده žādīde
Demander ( تقاضا کننده ) - ژادنده žādande
Demandant ( متقاضی ) - ژستگار žāstegār
( تقاضا مند ) - ژادمند žādmand
( تقاضا مندی ) - ژادمندی žādmandī
( تقاضامندانه ) - ژادمندانه žādmandāne
Question ( سوال - درخواست ) - ژستال žastāl
Case ( مورد ) - ژاده žāde

*نزدگاه: فرهنگ واژگان پهلوی - مکنزی

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: وانْس vãns، اوسِن، اوسْیات usyãt ( اوستایی ) ، کَئیت ( اوستایی: کَئیتَ )

بپرس