تعمیر

/ta~mir/

مترادف تعمیر: آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی ، آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن، درست کردن، بازسازی کردن

متضاد تعمیر: تخریب

برابر پارسی: باز، نو، دوباره سازی

معنی انگلیسی:
mend, mending, overhaul, rehabilitation, repair, reparation, building

لغت نامه دهخدا

تعمیر. [ ت َ ] ( ع مص ) زندگانی دادن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). زندگانی دراز دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری. ( اقرب الموارد ). || تا دیر داشتن کسی را خدای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). باقی گذاشتن کسی را خدای. ( از اقرب الموارد ). || به بقای دراز موصوف کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به عمر دراز متصف گشتن یا کردن. ( آنندراج ). || بقای دراز خواستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عمر دراز خواستن. ( آنندراج ). و تقول : اعمّرک اﷲ ان تفعل تحلفه باﷲ و تسئل اﷲ بطول عمره. ( منتهی الارب ). || اندازه کردن برای نفس خود حدی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تقدیر کردن مقدار محدودی از عمر برای نفس خود. ( از اقرب الموارد ). || به عمری دادن کسی را چیزی. || عمّرک اﷲ کذا اصله عمرتک اﷲ تعمیراً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نیکو بافتن و نیکو ریسیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نیکو بافتن جامه و نیکو رشتن. ( ناظم الاطباء ). || سوگند دادن کسی را. || تعمیرالمسجد؛ ذکر کردن خدای در مسجد و درس دادن علم را در آن و بازداشتن خود را از کلام دنیا. || پاک داشتن و روشن کردن بچراغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || معمور داشتن خدای به جای کسی را:عمّر اﷲ بک منزلک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرمت کردن شکسته را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مرمت بنای شکسته. ( ناظم الاطباء ). آباد ساختن ، با لفظ کردن مستعمل. ( آنندراج ).تعمیر که معمولاً بمعنی اصلاح و درست کردن استعمال میشود در اصل بمعنی طول عمر دادن است و برای اصلاح در زبان عربی ترمیم و مرمت بر وزن مذمت را بکار میبرند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ).

فرهنگ فارسی

آبادکردن، مرمت کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن
۱ -( مصدر ) آبادکردن عمارت کردن . ۲- مرمت کردن خرابی . ۳ - زندگانی دادن زندگانی دراز دادن . ۴ -( اسم ) آبادانی عمارت . ۵ - مرمت . جمع : تعمیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آباد کردن . ۲ - مرمت کردن خرابی .

فرهنگ عمید

۱. آباد کردن، مرمت کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل.
۲. [قدیمی] زندگی دراز کردن.

واژه نامه بختیاریکا

سُک و دُک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعمیر یعنی اصلاح و مرمت زمین، ساختمان و غیر آن . از آن به مناسبت در بابهای مختلفی نظیر صلات، زکات، جهاد، وقف و صلح سخن رفته است.
تعمیر مساجد و مشاهد مشرفه مستحب است. صرف سهم (سبیل اللّه) از زکات در مصالح عمومی همچون تعمیر مدارس و پلها بنابر مشهور جایز است.

تعمیر معابد
تعمیر معابد اهل کتاب برای مسلمانان و دریافت اجرت در برابر آن مکروه است.

تعمیر ملک وقفی
ملک وقفی‏ای که نیاز به تعمیر دارد اگر واقف، مالی را جهت اصلاح و تعمیر آن معین کرده باشد، همان مال صرف تعمیر می‏گردد، در غیر این صورت‏ برای تعمیر از محلّ درآمد وقف استفاده می‏شود.
از آنچه برای مساجد و مشاهد مشرّفه وقف می‏گردد، جایز است برای تعمیر آنها نیز مصرف شود.

تعمیر ملک مسترک
...

جدول کلمات

مرمت

مترادف ها

repair (اسم)
اصلاح، تعمیر، مرمت

reparation (اسم)
اصلاح، غرامت، عوض، تاوان، تعمیر، جبران غرامت، غرامت جنگی

maintenance (اسم)
قوت، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، عمل تمیز کردن و پاک کردن

upkeep (اسم)
نگهداری، تعمیر، هزینه نگهداری و تعمیر

facelifting (اسم)
تعمیر

renovation (اسم)
اصلاح، تعمیر، نوسازی، باز نو ساخت

instauration (اسم)
تجدید، تعمیر، نوسازی، احیاء، تجدید بنا

فارسی به عربی

تصلیح , تعویض , صیانة

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
سُکُدُک، ویرَژ: تعمیر
تعمیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویزر vizer ( سغدی ویذر: viżer )
بازسازی، بهسازی، نوسازی ( دری )
درود بر همگی.
ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است.
"راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده شده است و ریخت دیگر آن، "راییدن" در "آراییدن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

این بن واژه برابر "نظم دادن، مرتبت کردن، منظم کردن" می باشد.
پیشوند "وی" که امروزه به شیوه "گُ" نیز بکار گرفته می شود ( برای نمونه گداختن )
"ویراستن" برابر "درست کردن، دوباره نوشتن" می باشد پس میتوان از همین واژه نیز بهره برد.
یا میتوان "وی" را به "گُ" دِگَرگون کرد تا بِشَوَد "گُراستَن" با بن کنونی "گُرای".
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کاربر /محسن شجری/ پیشنهاد بِسیار خوبی دادند. در زَبان انگلیسی این واژه به شیوه "repair" می باشد و در گذشته، به شیوه "reparare" بوده است و از دو بخش "re" برابر با "دوباره" و "parare" برابر با "آمادن، ساختن".
پیشوند های برابر "دوباره" اینها هستند:"وا، وَم، بَر". "وا" را در "واکاوی" و "بَر" را در "بَرکَندن" دیده ایم ولی "وَم" از زبان اوستایی ( پارسی باستان ) می آید. پس میتوانیم واژگان "واآمادن، واساختن، وَمامادن، ومساختن، بَرساختن، برامادن" که واژه "واآمادن" برای دو "آ" پشت سر هم، یکی از "آ" ها پاک می شود پشت می شود "وامادن".
از نِگاهِ ساده بودن و شایسته بودن برای گفتن روزانه "وامادن، ومامادن" بسیار درخور تر هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس به جای واژگان "تمعیر، تعمیر کردن" میتوانیم همه "درست کردن، ویراستن، گُراستن، وامادن، وَمامادَن" را بکار ببریم.
بنابراین، به جای واژگان زیر، وازگان روبه رویشان را بگوییم:
1 - تعمیرگاه=گُرایگاه، وامایگاه، وَماماگاه ( واژه آخری اِنگار از زبان دیگری آمده است ولی، نه! )
2 - تعمیرکار=گُرایکُن، وامایکُن، وَماماکُن
3 - تعمیر پذیر=گُرایپَذیر، وامایپَذیر، وَماماپَذیر
4 - تعمیرات=گُرایها، واماها، وَماماها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بِدرودُ! ( شیوه نِوِشتار این دیدگاه را از کاربر گرامی و سرور /فرتاش/ ترانِگاشته اَم=کپی کرده ام. من که شیوه دیدگاه نوشتنم 70 درسد همانند ایشان است، پس تا 100 درسد به پیش می رویم! )

در زبان باستانی لری وپارسی واژه کهن و آریایی�رفوrefoo, رفوrofoo� به معنی بازسازی، ترمیم، تعمیر ومرمت، ساختن واصلاح کردن ودرست کردن، نوسازی وتجدید، آباد کردن ودوباره ساختن، و. . است. این واژه کهن مانند
...
[مشاهده متن کامل]
بسباری از واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�ریپیر repair� در زبان انگلیسی به کار میرود. در اینجا تبدیل حرف ف به پ راداریم. یعنی رفوreffo > ریپیرrepair. با �ریپریشنreparation�نیز همریشه است. گمان میرود با�رافلruffle به معنی گره زدن علاوه بر معانی مختلف دیگری که دارد� همریشه است. یعنی رفوrefoo=ریپیرrepair=رافلruffle ) در اینجا تبدیلهای رایج ف به پ و ر به لام را داریم. لازم به ذکر است که در لری�رفوگریrefu gary� پیشه و حرفه ایست کهن که معمولا رفوگر، فرش، قالی، گلیم و. . را تعمیر وبازسازی میکند.

باز نو، بازنو، بازنو کردن
تعمیر یعنی درست کردن عیب و ایراد
عیب و ایراد چیزی را برطرف کردن
با بازسازی فرق داره، بازسازی یعنی چیزی را به حالت و فرم اولیه دوباره برگرداندن
بازسازی گسترده تر از تعمیر
نو آفرینی ، نو آرایی ،
تعمیر کردن = repair
repair = re prepare
re = باز = دوباره prepare = آمادن، آماده کردن
بنابراین،
تعمیر کردن = بازآمادن
تعمیر = بازآمایی، بازآمایش
تجدید بنا
تعمیر، تعمیرات جفتش، #این قدر تعصبی نباشیم!
درست کردن
درست کرد
تعمیر ماشین : درست کرد ماشین
نیازی به واژه تعمیرگاه نیست میتوان بر تابلو نوشت درست کرد ماشین ، موبایل و . . .
ماشینمو دادن تعمیر : ماشینو دادم درس کنن
هیچ نیازی به واژه های زشت و اضافی عربی نداریم
در پهلوی " نیسارش " در نسک :فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نوسازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس