تبسم
/tabassom/
مترادف تبسم: شکرخند، شکرخنده، لبخند، مبسم، نیم خند، لبخند زدن
برابر پارسی: ( تبسّم ) شکرخنده، شکرخند | لبخند، شکرخند، شیرین خند
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: لبخند، درخشیدن، خنده ی بدون صدا، خنده بدون صدا
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
- تبسم برق ؛ درخشیدن آن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از درخشیدن برق :
ستم مکن بضعیفان که شد تبسم برق
بدل بناله جانسوز در نیستانها.
صائب. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ).
برای ترکیبات و تشبیهات این کلمه رجوع به ماده های ذیل شود.فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) لبخند زدن . ۲- ( اسم ) لبخند شکر خنده . جمع : تبسمات . یا تبسم بر لب آوردن . شکر خند زدن تبسم کردن : (( بعد تبسمی اسرار آمیز بر لب آورد وگفت ... ) )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) لبخند.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی اهل البیت] "تبسم" از ماده (ب س م) و در لغت برای آن چند معنا ذکر کردهاند: برخی آن را اولِ ضحک که همراه با صدا نباشد معنا کردهاند. برخی آن را حالتی پایینتر از خنده معنا کردهاند. و برخی در معنای آن گفتهاند گشوده شدن لبها برای شادمانی و نمایان شدن دندانها بدون ایجاد صدا که معادل فارسی آن "لبخند" است.
در اصطلاح قرآنی و روائی تبسم برای خنده بدون صدا بکار میرود و از آن به مفهومی در مقابل قهقهه به معنای بسیار خندیدن یاد میکنند. ماده تبسم در قرآن یک بار آمده است، آنجا که سلیمان از سخن مورچه تبسمی کرد و خندید: «فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِکَ الصَّالِحینَ»؛ سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمت هایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام کن و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!
و معنای مقابل آن (قهقهه) اصلا در قرآن بکار نرفته است. ماده ضحک که معنای عام تبسم است در قرآن ده مرتبه استفاده شده است. چنانچه گفتیم در آیه 19 سوره نمل "تبسم" بکار رفته است که در آنجا همراه با ماده ضحک است که معنای متفاوتی با تبسم دارد از این لحاظ مفسران برای این ترکیب علتی جستجو کردهاند.
دلیلی که برای این ترکیب در تفاسیر ذکر شده این است که منظور، گذشتن از حد تبسم و نزدیک شدن به خنده است. این دلیل را جوامع الجامع، الکشاف و المیزان آوردهاند.
در روایات که گسترده تر از آیات قرآن به مسائل ریز پرداختهاند میتوان چندین نوع روایت در باب تبسم یافت، از جمله روایاتی که نحوه خندیدن مؤمن را تبسم می دانند، مانند روایتی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: ضَحِکُ الْمُؤْمِنِ تَبَسُّم؛ خنده مؤمن تبسّم است.
و همچنین روایات دیگری وجود دارد که تبسم به روی برادر را نیکو و مستحب می دانند؛ این روایات به قدری است که در این باره در کتاب شریف کافی بابی گشوده شده است. در مقابل این روایات گروهی از احادیث وجود دارد که نقطه مقابل تبسم یعنی قهقهه را تقبیح کردهاند مانند روایت معروفی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ؛ قهقهه زدن از شیطان است.
از این رو این رفتار در مورد پیامبران بیشتر باید صدق کند و قهقهه زدن از پیامبران قطعا قبیح تر است؛ پس ظاهر روایاتی که حکایت میکند پیامبر اسلام چنان خندیدند که دندانهای پسین ایشان نمایان شد اشتباه است و این روایات تنها می خواهند مبالغه در خنده پیامبر را اشاره کنند.
در اصطلاح قرآنی و روائی تبسم برای خنده بدون صدا بکار میرود و از آن به مفهومی در مقابل قهقهه به معنای بسیار خندیدن یاد میکنند. ماده تبسم در قرآن یک بار آمده است، آنجا که سلیمان از سخن مورچه تبسمی کرد و خندید: «فَتَبَسَّمَ ضاحِکاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنی بِرَحْمَتِکَ فی عِبادِکَ الصَّالِحینَ»؛ سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمت هایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای به من الهام کن و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!
و معنای مقابل آن (قهقهه) اصلا در قرآن بکار نرفته است. ماده ضحک که معنای عام تبسم است در قرآن ده مرتبه استفاده شده است. چنانچه گفتیم در آیه 19 سوره نمل "تبسم" بکار رفته است که در آنجا همراه با ماده ضحک است که معنای متفاوتی با تبسم دارد از این لحاظ مفسران برای این ترکیب علتی جستجو کردهاند.
دلیلی که برای این ترکیب در تفاسیر ذکر شده این است که منظور، گذشتن از حد تبسم و نزدیک شدن به خنده است. این دلیل را جوامع الجامع، الکشاف و المیزان آوردهاند.
در روایات که گسترده تر از آیات قرآن به مسائل ریز پرداختهاند میتوان چندین نوع روایت در باب تبسم یافت، از جمله روایاتی که نحوه خندیدن مؤمن را تبسم می دانند، مانند روایتی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: ضَحِکُ الْمُؤْمِنِ تَبَسُّم؛ خنده مؤمن تبسّم است.
و همچنین روایات دیگری وجود دارد که تبسم به روی برادر را نیکو و مستحب می دانند؛ این روایات به قدری است که در این باره در کتاب شریف کافی بابی گشوده شده است. در مقابل این روایات گروهی از احادیث وجود دارد که نقطه مقابل تبسم یعنی قهقهه را تقبیح کردهاند مانند روایت معروفی از امام صادق علیه السلام که میفرمایند: الْقَهْقَهَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ؛ قهقهه زدن از شیطان است.
از این رو این رفتار در مورد پیامبران بیشتر باید صدق کند و قهقهه زدن از پیامبران قطعا قبیح تر است؛ پس ظاهر روایاتی که حکایت میکند پیامبر اسلام چنان خندیدند که دندانهای پسین ایشان نمایان شد اشتباه است و این روایات تنها می خواهند مبالغه در خنده پیامبر را اشاره کنند.
wikiahlb: تبسم
[ویکی فقه] تبسم (فقه). خنده از حالات شخص است که در هنگام شادی بروز می کند. از احکام آن در بابهای طهارت، صلات، حج و کفارات سخن گفتهاند.
خنده حالتی در چهره، ناشی از شادی، رضایت یا تمسخر است.
احکام خنده
تبسم و لبخند مستحب است و در روایات آمده است: «خنده مؤمن تبسم است»؛
وسائل الشیعة ج۱۲، ص۱۱۴-۱۱۵.
۱. ↑ وسائل الشیعة ج۱۲، ص۱۱۴-۱۱۵.
...
خنده حالتی در چهره، ناشی از شادی، رضایت یا تمسخر است.
احکام خنده
تبسم و لبخند مستحب است و در روایات آمده است: «خنده مؤمن تبسم است»؛
وسائل الشیعة ج۱۲، ص۱۱۴-۱۱۵.
۱. ↑ وسائل الشیعة ج۱۲، ص۱۱۴-۱۱۵.
...
wikifeqh: تبسم
جدول کلمات
مترادف ها
لبخند، تبسم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تبسم یک اسم عربی است به معنای لبخند ملیح و خنده ی بدون صدا
تبسم یک اسم عربی است و معنی آن خنده ی بدون صدا است
تبسم : معنی: لبخند، خنده ی بدون صدا؛ ( به مجاز ) درخشیدن .
نوشخند. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) خنده شیرین. مقابل زهرخند. ( آنندراج ) . نوش خند. تبسم. شکرخند. مقابل نیش خند. ( فرهنگ فارسی معین ) . خنده بسیار شیرین خوبان. خنده ای سخت از روی نشاط. ( یادداشت مؤلف ) :
چو گل خوردن باده شان نوشخند
... [مشاهده متن کامل]
چو بلبل به مستی همه هوشمند.
نظامی.
در نوشخندبرق خطر هست ، زینهار
بازی مخور ز چهره خندان روزگار.
صائب ( از آنندراج ) .
چون گل شکفته باش در این انجمن که صبح
تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند.
صائب ( از فرهنگ فارسی معین ) .
|| ( ص مرکب ) شیرین خنده :
رخ را نمکسِتان کنم از اشک شور از آنک
چشمم نمک چِنَد ز لب نوشخند او.
خاقانی.
چو گل خوردن باده شان نوشخند
... [مشاهده متن کامل]
چو بلبل به مستی همه هوشمند.
نظامی.
در نوشخندبرق خطر هست ، زینهار
بازی مخور ز چهره خندان روزگار.
صائب ( از آنندراج ) .
چون گل شکفته باش در این انجمن که صبح
تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند.
صائب ( از فرهنگ فارسی معین ) .
|| ( ص مرکب ) شیرین خنده :
رخ را نمکسِتان کنم از اشک شور از آنک
چشمم نمک چِنَد ز لب نوشخند او.
خاقانی.
آرام و بی صدا خندیدن، لبخند، لبخند ملیح
بنظرم تبسم اسم خیلی قشنگ و شیکیه: )
بنظرم تبسم اسم خیلی قشنگ و شیکیه: )
معنی اسمم میشه
خندهی بدون صدا
خندهی بدون صدا
تبسم نام زیبایی هستش که خیلی شیک و باکلاس هستش و خیلی پرطرفدار هستش من پیشنهاد دارم که هیروی خواست اسمس انتخاب کنه تبسم بهترین اسنه هم پر معنی یعنی لبخند ،
سایان یک دوست
لبخند ، خنده
پرخنده
تبسم یعنی لبخند
تبسم ی اسمیه ک م تاحالا اسممو ب هرکی گفتم جوری تعجب کرده ک انگار المانی حرف زدم کمتر کسی پیدا میشه ک اسم تبسم رو شنیده باشه یا اسمش تبسم باشه
بنظر م اسمم خعلی قشنگع و معنی دارم هست و اسم بسیار شیکیع
تبسم ی اسمیه ک م تاحالا اسممو ب هرکی گفتم جوری تعجب کرده ک انگار المانی حرف زدم کمتر کسی پیدا میشه ک اسم تبسم رو شنیده باشه یا اسمش تبسم باشه
بنظر م اسمم خعلی قشنگع و معنی دارم هست و اسم بسیار شیکیع
تبسم یعنی لبخند
و اگه ب فارسی نوشته شده تشدید ندارع
و اگه ب عربی تشدید دارع
ب انگلیسی هم دوتا sنوشته میشه
و اگه ب فارسی نوشته شده تشدید ندارع
و اگه ب عربی تشدید دارع
ب انگلیسی هم دوتا sنوشته میشه
لبخند ، خنده ی بدون صدا ، شکرخنده
اسم زیبایی هست
اسم زیبایی هست
لبخند آهسته زدن، آهسته خندیدن، لبخند معنی های اصلیش هستند
شکرخند، شکرخنده، لبخند، مبسم، نیم خند
لبخند
تبسم : /tabassom/ تبسّم : ( عربی ) 1 - لبخند، خنده ی بدون صدا؛ 2 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) درخشیدن. اسم تبسم با همین تعریف مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
خنده پنهان
یه معنیش میشه لبخند ویه معنی دیگه اش نگاه میشه
خنده ی بی صدا، لبخند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)