بهره

/bahre/

مترادف بهره: برخه، بهر، حصه، سهم، قسمت، نصیب، بخش، سود، صرفه، فایده، نتیجه، ربح، مزد، منفعت، نفع، حظ، حاصل، محصول، حاصل قسمت، حق مالک

معنی انگلیسی:
boot, allowance, profit, return, takings, interest, portion, share

لغت نامه دهخدا

( بهرة ) بهرة. [ ب ُ رَ ] ( ع اِ ) زمین فراخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || میانه وادی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). میان وادی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- بهرةالحلقه ؛ میانه آن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- بهرةالفرس ؛ میانه آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- بهرةاللیل ؛ میانه ٔآن. ( منتهی الارب ). میان شب. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ).
- بهرةالوادی ؛ میان آن.( از معجم البلدان ).
- بهرةالیوم ؛ میان روز. ( از ناظم الاطباء ).
بهره. [ ب َ رَ / رِ ] ( اِ ) حصه و نصیب و حظ وقسمت. ( برهان ). پهلوی «بهرک » قسمت. ( حاشیه برهان چ معین ). نصیب. حصه. و با لفظ داشتن و برداشتن و بردن مستعمل است. ( آنندراج ) ( غیاث ). نصیب و بخش و بهر و برج نیز با این ترادف دارد و بتازیش حصه خوانند. ( شرفنامه ). حظ. ( نفیسی ). زون. ( صحاح الفرس ). حظ. ذنوب. کفل. نصیب. ( ترجمان القرآن ). نصیب. حظ. ( دهار ). حصه و نصیب و قسمت و بخش و حظ و تمتع. ( ناظم الاطباء ). خلاق. قسم. قسمت. بخش. سهم. نیاوه. فرخنج. جزء. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
حسودانْت را داده بهرام نحس
ترا بهره کرده سعادت زواش.
اورمزدی.
یکی بهره را بر سه بهره است بخش
تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش.
ابوشکور.
یکی دست بشکم من کرد و دلم بیرون کشید و به دونیم کرد و خونی سیاه از آنجا بیرون کرد و گفت این بهره شیطانی است. ( ترجمه تاریخ طبری ).
عدو را بهره از تو غل و پاوند
ولی را بهره از تو تاج و پرگر.
دقیقی.
جهان سر بسر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است.
فردوسی.
بر این بر یکی داستان زد کسی
کجا بهره بودش ز دانش بسی.
فردوسی.
زهی ز هر ادبی یافته تمام نصیب
زهی ز هر هنری بهره ای گرفته تمام.
فرخی.
دو روز دور نخواهد شدن ز درگه او
اگر دو بهره مر او را دهند زین عالم.
فرخی.
خان را بشارت داده آمد تا آنچه رفته است به جمله معلوم وی شود و بهره خویش از شادی بردارد. ( تاریخ بیهقی ). و میگفتند که ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی. ( تاریخ بیهقی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شعبه ایست از از اسماعیلیه هند٠
حصه، قسمت، نصیب، ب ش، سود، فایده
( اسم ) ۱ - حصه قسمت بخش . ۲ - سود نفع فایده ربح . ۳ - حاصل محصول میوه . ۴ - حاصل قسمت .
نام قصبه ایست که از لاهور تا آنجا شصت کروه است .

فرهنگ معین

(بَ رِ ) [ په . ] ( اِ. )۱ - نصیب ، قسمت . ۲ - سود، نفع . ۳ - حاصل ، محصول . ۴ - حاصل قست .

فرهنگ عمید

۱. (بانکداری ) سود بانکی.
۲. سود، فایده.
۳. [قدیمی] قسمت، نصیب، بخش.، ۱. به راه، باراه.
۲. نیکو.
۳. آراسته.
۴. مناسب.

فرهنگستان زبان و ادب

{gain} [فیزیک] معیاری که میزان افزایش دامنۀ نشانک/ سیگنال تولیدشده را در تقویت کننده نشان می دهد و به صورت نسبت دامنۀ خروجی به دامنۀ ورودی بیان می شود
{yield} [شیمی، فیزیک] [فیزیک] کل انرژی مؤثری که در انفجار هسته ای آزاد میشود [شیمی] نسبت درصد محصول به دست آمده از یک واکنش به مقدار نظری محاسبه شدة آن

گویش مازنی

/bahre/ آبراه های که آب را در شالی زار از کرتی به کت دیگر هدایت کند

واژه نامه بختیاریکا

به راه؛ مطیع
( بَهرِه ) ملاق
بالا بید

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] بُهره یا بُهره ها، نام گروهی از اسماعیلیان هند است. بیشتر آنان به شاخه طیبی مستعلوی فرقه اسماعیلیه متعلق اند و اصل و نسبی هندو دارند. هم اکنون این گروه اجتماعی در گجرات، بمبئی و هند مرکزی و نیز پاکستان ساکن اند و در فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور دارند. طبق برخی سرشماری ها اکنون حدود ۰۰۰، ۵۰۰ نفر بهره (عمدتاً داودی) در جهان وجود دارند. بُهره ها در بازسازی برخی زیارتگاه های شیعه و نصب ضریح بر آنان در کشورهای عراق، سوریه، اردن مصر و فلسطین اهتمام ویژه ای دارند.
بنابر توضیحات ریشه شناختی معمول، نام «بُهره» (بُهرا) مشتق از اصطلاح گجراتی «وُهُروو» (وَیه وَهار) به معنای «تجارت کردن» یا «دادوستد کردن» است.
بر این اساس، جماعتِ اسماعیلیان گجرات را به این دلیل «بُهره» نامیده اند که در اصل جامعه ای تجارت پیشه بوده اند. بنابر وجه تسمیه دیگری، بهره ها چون از طبقه (کاست) «وُهَرة» هندوها بودند به این نام خوانده شدند.

[ویکی فقه] بهره (ابهام زدایی). بهره ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • سود، به فتح باء و سکون هاء، به معنای ربح و سود• بهره ها به ضم باء و سکون هاء، نام جماعتی از اسماعیلیان هند
...

[ویکی شیعه] بهره (ابهام زدایی). بهره ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه عمومی

پولی که وام گیرنده از بابت استفاده کردن از پول های وام دهنده به او پرداخت می کند را بهره می گویند. به بیان دیگر، «بهره» بهای پول وام گرفته شده است. [ ۱]
اگر وام گیرنده ( فرد یا بنگاه اقتصادی ) مبلغی پول برای مدتی معین وام بگیرد، مبلغی را که در آینده باید به وام دهنده بازپرداخت کند، معمولاً بیش از مبلغ دریافتی نخستین خواهد بود. این پرداخت اضافی، "بهره" نام دارد که می توان آن را به صورت نسبت "تفاوت مبلغ دریافتی و مبلغ بازپرداخت شده در پایان یک دوره معین" به "کل مبلغ دریافتی" بیان کرد. بدین سان که اگر مبلغ ۱۰۰ ریال وام داده شود و در پایان سال ۱۰۵ ریال دریافت گردد، نرخ بهره سالانه برابر با ۵ درصد خواهد بود. [ ۱]
بهره عبارت است از هزینه ای که بابت جبران یا جلوگیری از کاهش ارزش پول پرداختی در امروز و دریافتی در آینده ( به دلیل نرخ تورم ) به وام دهنده پرداخت می شود یا هزینه ای که بابت استفاده از پول طی مدتی مشخص که معمولاً یک سال است پرداخت می شود. در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصت های سرمایه گذاری بهتر آن است که وام دهنده مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وام دهنده به نرخ تورم اضافه کرده آن را پرداخت کند. اما فیشر نرخ بهره را اینطور تعریف می کند: نرخ بهره عبارتست از: پاداش پرداختی بر روی پول، بر حسب پول در تاریخ معین که معمولاً یکسال بعد از تاریخ معین است.
نرخ بهره در واقع هزینه ایست که باید برای دریافت اعتبار بپردازید. [ ۲]
در حال حاضر اقساط به شکل های مختلفی پرداخت می شود. یکی از معمول ترین آن ها نوع قسط ثابت آن است. به این ترتیب که وام گیرنده مبلغ ثابتی را از ابتدا به وام دهنده در بازه های زمانی ثابت می دهد تا بدهی ( شامل مبلغ وام و بهره آن ) به اتمام برسد. روش دیگر، پرداخت پلکانی است که با گذر زمان، مبلغ قسط نیز افزایش می یابد. برای روش قسط ثابت، معادلهٔ سود به راحتی قابل محاسبه است. متغیرها را به صورت زیر در نظر می گیریم:
C : مبلغ وام
Q : مبلغ قسط
P : نرخ سود بانکی به اضافهٔ یک، یعنی اگر سود برابر ۱۶٪ باشد P برابر ۱٫۱۶ می شود.
C i : باقی مانده قسط پس از پرداخت در دوره i - ام
به این ترتیب می توان نوشت:
C 0 = C
C 1 = P C 0 − Q
C 2 = P C 1 − Q = P ( P C 0 − Q ) − Q = P 2 C 0 − Q ( P + 1 )
عکس بهره

بهره (الکترونیک). بهره ( به انگلیسی: Gain ) در الکترونیک، تواناییِ یک مدارِ دوقطبی ( اغلب یک تقویت کننده ) برای افزایشِ توان یا دامنهٔ یک سیگنال از ورودی به درگاه خروجی که با افزودنِ انرژی تبدیل شده از منبعِ تغذیه به سیگنال است. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] بهره معمولاً به عنوانِ نسبتِ متوسطِ دامنهٔ یا توان سیگنال در درگاه خروجی با دامنه یا توان در درگاه ورودی تعریف می شود. [ ۵] اغلب با استفاده از واحدهای لگاریتمی دسی بل ( دی بی ) ( «بهره دسی بل» ) بیان می شود. [ ۶] به دست آوردنِ بهرهٔ بیشتر از یک ( بیشتر از صفر دسی بل ) ، که یعنی تقویت، ویژگی تعیین کننده یک جزء یا مدار فعال است، درحالی که یک مدار غیرفعال بهره کمتر از یک خواهد داشت. [ ۷]
واژه بهره به تنهایی مبهم است و می تواند به نسبت خروجی به ورودی ولتاژ ( بهره ولتاژ ) ، جریان ( بهره جریان ) یا توان الکتریکی ( بهره توان ) اشاره داشته باشد. [ ۸]
عکس بهره (الکترونیک)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بُهره
(یا: بوهره؛ بهاره؛ وهره؛ واژه ای گجراتی به معنی تاجر و بازرگان) فرقه ای از شاخۀ اسماعیلیۀ مستعلویه. اینان پیروان مستعلی پسر مستنصر خلیفۀ فاطمی اند که از یمن، مصر و مغرب افریقا به هند کوچیدند. اهل بهره با هم کیشان خود درآمیختند و اندکی در یمن و بقیه در غرب هندوستان سکونت کردند و چون نخستین پذیرندگان این فرقه در گجرات، بازرگان بودند بدین نام خوانده شدند. بعد از مرگ داود بن عجب شاه، بیست و ششمین داعی ِ مطلق، نخستین انشعاب در بین بهره های اسماعیلی پدید آمد. اکثریت بهره های گجرات داود برهان الدین را به پیشوایی برگزیدند (۱۵۸۸م) و به بهرۀ داودی یا طیبیه معروف شدند و بهره های یمن، سلیمان بن حسن را به امامت برداشتند و بهرۀ سلیمانی خوانده شدند. داودیه خود به دو دستۀ علییه و ناکوشیه منشعب شد. پیشوایان داودی که از قرن ۱۸م در شهر سورت اقامت دارند، در روزگار سلطۀ بریتانیا بر هند، چون آقاخان ها و خوجه ها، از پشتیبانی دولت انگلیس برخوردار بودند و پس از استقلال هند نیز در آزادی و آرامش زیستند و القاب و امتیازات بسیار گرفتند. بهره ها غالباً هندونژادند و بالغ بر ۲۰هزار بهرۀ اسماعیلی، از داودی، سلیمانی و غیره در سراسر جهان پراکنده اند. این جماعت کتابخانه هایی ارزشمند با نسخ خطی نفیس در اختیار دارند و آثار خود را به زبان های عربی، گجراتی و اردو می نویسند. نیز ← اسماعیلیه

بهره (اقتصاد). بَهره (اقتصاد)(interest)
بَهره
بَهره
بَهره
در امور مالی، مبلغ پول پرداختی وام گیرنده در ازای وام دریافتی به وام دهنده، معمولاً برحسب درصد سالانه. بهرۀ سادهبهره ای است که برحسب درصد مستقیم مبلغ وام یا مبلغ سرمایه گذاری شده محاسبه می شود. در بهرۀ مرکب، که طی یک دورۀ زمانی (مثلاً یک ساله) به دست می آید، به سرمایه گذاری اولیه یا اصل سرمایه اضافه می شود، به طوری که در پایان دورۀ بعد بهره به مجموع آن ها تعلق می گیرد. سرمایه گذاری به مبلغ ۱۰۰ تومان با نرخ بهرۀ سادۀ سالانه دَه درصد به مدت پنج سال، سالانه دَه تومان درآمد دارد و مجموع درآمد حاصله طی پنج سال ۵۰ تومان می شود (در پایان دورۀ پنج ساله سرمایه گذار جمعاً ۱۵۰ تومان دریافت می کند). مجموع بهرۀ دریافتی بابت ۱۰۰ تومان سرمایه گذاری برای پنج سال با نرخ بهرۀ مرکب دَه درصد برابر با۶۱.۰۵ تومان خواهد بود (کل مبلغ برگشتی به سرمایه گذار در آخر دورۀ پنج ساله۱۶۱.۰۵ خواهد بود). در مجموع، همۀ مبلغ برگشتیِ حاصل از سرمایه گذاری به مبلغ S، با نرخ بهرۀ سادۀx درصد برایy سال برابر است با (فرمول ۱).فرمول ۱:
اگر همین مبلغ، یعنی S، با بهرۀ مرکبx درصد برای پنج سال سرمایه گذاری شود، کل مبلغ برگشتی برابر است با (فرمول ۲).
فرمول ۲:
در مثالی دیگر اگر بهره سالی یک بار با نرخ ۱۰ درصد حساب شود، ۲۰۰۰ تومان پس از سه سال با بهرۀ ساده بالغ بر۲۰۰۰ + = ۲۶۰۰ تومان، و با بهرۀ مرکب بالغ بر =۲۶۶۲تومان خواهد شد. فرمول کلی بهرۀ مرکب چنین است: (فرمول ۳)، که در آن A مبلغ سرمایۀ اولیه، t تعداد سال ها، r نرخ بهره، و k تعداد دفعاتی است که در سال بهره حساب می شود، Atمبلغ سرمایه پس از سال t ام است.فرمول ۳:

بهره (فیزیک). بَهره (فیزیک)(gain)
در الکترونیک، نسبت دامنۀ سیگنال خروجی تولیدشده در تقویت کننده به دامنۀ سیگنال ورودی. در تقویت کنندۀ ولتاژ، بهرۀ ولتاژ برابر است با نسبت ولتاژ خروجی به ولتاژ ورودی. در تقویت کنندۀ عملیاتی وارونگر بهره برابر است با نسبت مقاومت پس خور به مقاومت ورودی.

مترادف ها

share (اسم)
سهم، قسمت، قطعه، بخش، خیش، حصه، بهره، سهمیه

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

lot (اسم)
سهم، محوطه، قسمت، کالا، تکه، قطعه، بخش، پارچه، توده انبوه، قواره، سرنوشت، قرعه، بهره، قطعه زمین، چندین، جنس عرضه شده برای فروش

interest (اسم)
سهم، سود، مصلحت، علاقه، دلبستگی، فرع، تنزیل، بهره

فارسی به عربی

اهتمام , حصة , قطعة

پیشنهاد کاربران

رادا. ربح. منفعت
بدبهرگی درستر از بی بهرگی است. چاپ نوشته ها و بودن آنها بهتر از ناچاپ وفرسودن آنهاست.
بدبهرگی:سوء استفاده.
نیک بهرگی:حسن استفاده
زون
استفاده
بهره:فایده
مزایا
قسمتی ، قسمتی از
نوا
بهره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهره" می نویسد : ( ( بهره در پهلوی در ریخت بهرک bahrag بکار می رفته است . ریختی پساوندی از بهر است . ریختی دیگر از " بهر " بَخْر است که با در هم ریختگی و جابجایی آوایی در ریخت بَرْخ مانده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( پراگنده، در دست هر موبدی؛
ازو بهره ای، نزد هر بخردی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )
در جایی دیگر می نویسد : ( ( در بیت زیر در معنی هر بخش از شبانه روز که پاس نیز خوانده می شود ، به کار رفته است . شبانه روز را به هشت بهره بخش می کرده اند . ) )
( ( شب و روز بودی دو بهره به زین،
ز راه ِ بزرگی، نه از راه ِ کین. ) )
( همان ص 278. )

برخه، بهر، حصه، سهم، قسمت، نصیب، بخش، سود، صرفه، فایده، نتیجه، ربح، مزد، منفعت، نفع، حظ، حاصل، محصول، حاصل قسمت، حق مالک
حق مالک
ازکسی درس گرفتن
فایده

سود
رسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس