ایدام

لغت نامه دهخدا

ایدام. ( ع مص ) ( از «ادم » ) اصلاح کردن میان آنها و الفت دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). الفت و وفق دادن. ( از اقرب الموارد ). الفت افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || نان را با نان خورش خوردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). آمیختن نان با نان خورش. ( ناظم الاطباء ). || ظاهر ساختن ادمه خود را. ( منتهی الارب ). || ظاهر ساختن موافقت و دوستی خود را. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

ایدام: در گویش مازندرانی به معنی خورشت است و معمولاً به خوراکی هایی گفته می شود که به همراه برنج سرو می شود.
یعنی هرچیکس به زبان کردی یعنی بی عیب تاقانه

بپرس