اژدها
یکی از صور فلکی شمالی . تنین
( اسم ) ۱ - مار بزرگ . ۲ - جانوری افسانهیی بشکل سوسمار عظیم دارای دو بال که آتش از دهان می افکنده و پاس گنجهای زیر زمینی میداشته است . ۳ - مشبه به اسب : ( تن خویش را دید با زور شیر یکی باره چون اژدهایی به زیر . ) ( فردوسی ) ۴ - استعاره برای اسب : ( همی رفت داراب از آن گونه برسان شیر نهنگی به چنگ اژدهایی به زیر . ) ( فردوسی ) ۵ - مشبه به شمشیر : ( بجنبید گشتاسب از پیش صف نهنگی به زیر اژدهایی به کف . ) ( فردوسی ) ۶ - ( اسم ) اژی دهاک (
ضحاک ) ۷ - یا اژدهای رایت . اژدهای علم نقش اژدها که بر علم تصویر میکردند . یا اژدهای زر . مشبه به کلک یا قلم : ( تو گفتی که تند اژدهایی ز زر که بر گنج دانش نهادست سر... ) ( گرشاسب نامه ) یا اژدهای علم . اژدهای رایت صورت اژدها که بر علم نقش کنند .
[ گویش مازنی ] /ezhdehaa/ اژدها & مرتعی پرتاسی در حوزه ی لفور سوادکوه
( اسم ) بلع کنند. اژدها ( و آن صفت شمشیر آید )
( صفت ) ۱ - در شکل و صفت مانند اژدها اژدها باره آن که سر و کار با اژدهاارد ۲ - ضحاک .
( صفت ) ۱ - در شکل و هیئت مانند اژدها. ۲ - دارای نقش اژدها ( درفش رایت ) .
( صفت ) ۱ - آن که دیدهای چون دید. اژدها دارد . ۲ - شوخ چشم .
( صفت ) تند خوی زشت خلق .
( صفت ) ۱ - آنکه اژدها بر کتف خود دارد . ۲ - لقبی است برای ضحاک .
( صفت ) اژدهاسر دارای سری مانند سر اژدها .
( صفت ) ۱ - آنکه بشکل و هیئت اژدها باشد اژدها صورت ...