انتداب

لغت نامه دهخدا

انتداب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بزودی پاسخ کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). یقال ندبه فانتدب له ؛ ای دعاه فأجابه له ، و یقال انتدب اﷲ تعالی لمن خرج فی سبیله ؛ یعنی بمغفرت او اجابت کرد خدای تعالی یا ضامن و متکفل او گشت بمغفرت یا شتابی کرد در ثواب و نیکو پاداش او یا از فضل و لطف خود ثابت کرد و حکم نمود بمغفرت او. ( منتهی الارب )( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || معارضه کردن کسی را در سخن ، یقال انتدب فلان لفلان ؛ اذا عارضه فی کلامه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || تقدیر گرفتن : یقال خذما انتدب لک ؛ ای مانص لک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تکفل و ضمان.( از معجم متن اللغة ). داوطلب شدن امری را. قائم شدن بکاری. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و انتدب امیرالمؤمنین للقیام بما وکله اﷲ الیه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 )... حتی یخرجه مستوفی الالفاظ و المعانی کأملح شی و احسنه فانتدب الصخری لهذه النادرة و ضمن الاستقلال بهذه الغریبة... ( معجم الادباء ج 2 ص 97 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس