الملائکه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رُّوحَ: چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد (در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبران است)
معنی رُوحَنَا: روح ما (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی رُّوحِهِ: روح او (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی رُّوحِی: روح من (منظور از روح یا چیزی که مایه حیات و زندگی است ، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد و یا در عبارتهایی نظیر "ینزل الملائکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده " منظور موجودی غیر از ملائکه است که واسطه نزول برخی فیوضات الهی بر انبیاء و پیامبر...
معنی قَائِمٌ: ایستاده -برپا -پا بر جا- ثابت قدم-قیام کننده (کلمه قیام بر وزن فیعال می باشدو قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قیام به معنای ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارس...
معنی قَوَّامِینَ: بسیار قیام کنندگان - بسیاربر پا دارندگان(کلمه قیام بر وزن فیعال می باشدو قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قیام به معنای ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارسی هم ...
ریشه کلمه:
الک (۸۸ بار)
لئک (۸۸ بار)
ملک (۲۰۶ بار)

(به فتح میم و لام) فرشته. جمع آن ملائکه است اکثر علماء معتقداند که آن از الوک مشتق است و الوک به معنی رسالت است (مجمع) در صحاح از کسائی نقل شده: اصل ملک مألک است از الوک به معنی رسالت سپس لام بجای همزه در اثر کثرت استعمال حذف شده و ملک گشته است و در وقت جمع همزه را آورده و ملائکه گفته‏اند. بنابر این میم آن زائد است در مجمع از ابن کیسان نقل شده: اصل آن از ملک است بنابر این میم زائد نیست. بهرحال ملک بصورت مفرد و تثنیه و جمع در حدود 80 بار در قرآن مجید آمده است و مراد از آن پیوسته فرشته و فرشتگان است و اگر آن ازالوک باشد شاید بدین جهت است که هر یک از ملائکه رسالت و مأموریت بخصوصی دارند چنانکه فرموده: . و اینکه خداوند فرموده: . ظاهرا راجع به آوردن وحی باشد که رسول از ملائکه، وحی را به پیامبران می‏آورد و رسول از مردم آن را به انسانها می‏رساند و اینکه در باره آنها آمده . مانع از آن نیست که در عین حال مأموریتی هم داشته باشند چنانکه از آیه غافر پیداست. آنچه از قرآن در باره ملائکه فهمیده می‏شود در ذیل بررسی می‏شود: خلقت ملک در اینکه ملک ازچه چیز خلق شده در قرآن کریم مطلبی نیست فقط در باره جن هست که از آتش بخصوصی آفریده شده . . مگر اینکه بگوییم جن و ملک از یک حقیقت اند چنانکه در «بلس - و شطن - شیطان» اشاره کرده‏ایم و در اینجا نیز روشن‏تر خواهیم گفت. کارگزاران خلقت ملائکه موجودات پاک و فرمانبراند که خداوند در امور عالم به آنها مأموریّتهایی محوّل فرموده که انجام می‏دهند ولی جنّ و شیاطین در عرض انسانها و در امور عالم هیچکاره‏اند برخلاف عقیده ثنویت ایران قدیم که مبدء شرورات را اهریمن می‏دانستند. 1- میراندن مردمان به آنها واگذار شده است . آیه صریح است در اینکه فرشته مرگ عهده دار میراندن و اخذ مردم از این زندگی است روایات اسم او را عزرائیل گفته‏ است در آیات دیگر نسبت آنرا به جمع داده مثل . . . و در بعضی از آیات این عمل به خداوند نسبت داده شده مثل . و نظیر آن. این درست است که گفته شود: صاحب باغ، باغ را آبیاری کرد یا باغبان آبیاری کرد و یا چاه آبیاری کرد، خداوند می‏میراند و نیز ملک و ملائکه به اذن خدا می‏میرانند و معلوم می‏شود که ملک الموت در قبض ارواح تنها نیست بلکه اعوان و یارانی دارد. 2- آوردن وحی. . آیات قرآن نشان می‏دهد که پیام‏آور فقط یک ملک نیست مثل . که گفتیم ظهور آن در آوردن وحی است و مثل . که ملائکه مژده ولادت یحیی را به زکریّا «علیه السلام» دادند . می‏شود گفت: که وحی‏آور فقط جبرئیل و او یک نفر بیش نیست و دیگران مژده آوراند و نظیر آن نه آورنده احکام و دین، ولی صریح . خلاف آن را می‏رساند و شاید فقط در اسلام منحصر به جبرئیل بود و یا او اعوانی دارد. 3- نوشتن اعمال انسانها. . که در «لقی» گفته شد . . . بقیّه سخن در «دلک - دلوک» است. 4- حافظان انسانها. . ظهور آیه در آن است که عدّه‏ای از ملائکه حافظ انسانهااند و چون مرگ کسی برسد همان حافظان او را می‏میرانند و این می‏رساند که انسان در این دنیای مادّه و تزاحم از نصرت ملائکه ناگزیر است وگرنه نمی‏تواند به زندگی خویش ادامه بدهد و حوادث او را از پای در می‏آورند. در تفسیر عیاشی ذیل آیه . از حضرت صادق «علیه السلام» نقل کرده که فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ اِلَّا وَ مَعَهُ مَلَکانِ یَحْفَظانِهِ فَاِذا جاءَ الْاَمْرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ‏خَلِیَّا بَیْنَهُ وَبَیْنَ اَمْرِاللهِ» برای هر بنده‏ای دو تا ملکی است که او را حفظ می‏کنند چون کاری از جانب خدا آمد او را به امر خدا وا می‏گذارند. المیزان از دّر منثور نقل کرده است که علی «علیه السلام» فرمود: هیچ بنده‏ای نیست مگر با او ملائکه‏ای هستند که او را حفظ می‏کنند از اینکه دیوار بر او افتد یا در چاهی ساقط شود، یا درنده‏ای او را بدرد، یا غرق شود و یا در آتش بسوزد و چون مقدّر خدا آید او را به مقدّر رها می‏کنند. در مجمع ذیل آیه 11 رعد به این حدیث اشاره شده است. طبرسی رحمه‏اللَّه آیه را به حفظ اعمال انسان حمل کرده که فرشتگان فقط اعمال آدمی را ثبت و حفظ می‏کنند ولی ظهور آیه و روایات خلاف آن را می‏رسانند. * . ظاهر آنست که ضمیر «لَهُ» راجع به «مَنْ اَسَرَّ» در آیه قبل است همچنین ضمائر «یَدَیْهِ - خَلْفِهِ - یَحْفَظُونَهُ» و مراد از «مِنْ اَمْرِاللَّهِ» حوادث و بلاهائی است که انسان گرفتار می‏شود و ملائکه انسان را با دستور خدا از پیش‏آمدهای خداوند حفظ می‏کنند و چون انسان عمل و فکر خودش را تغییر داد خدا هم نعمت و حفظ را تغییر می‏دهد آنوقت حافظان کنار می‏روند تا مقدّرات جای خویش را بگیرد. یعنی: برای انسان تعقیب کنندگان از پس و پیش هستند که او را از حوادث (که امر خدااند) حفظ می‏کنند، خدا آنچه برای مردم است تغییر نمی‏دهد مگر آنکه مردم آنچه را دارند تغییر بدهند. در این آیه بسیار بعید است که بگوئیم مراد حفظ اعمال است و بعیدتر از آن قول بعضی که گوید مراد پاسبانان و متسحفظین ملوک‏اند. * . ظهور آیات در آنست که ملائکه هم حافظ انسانند و هم کاتب اعمال او طبرسی رحمه‏اللَّه فقط حفظ اعمال گفته است، المیزان نیز به قرینه، سیاق حفظ اعمال دانسته است ولی در آیات ماقبل هم از خلقت انسان و هم از تکذیب قیامت سخن رفته و بعید نیست که حفظ راجع به انسان وکتابت راجع به اعمال او باشد. 5- حاملان عرش. عدّه‏ای از ملائکه حاملان عرش خدااند . . روایت شده حاملان عرش فعلاً چهار ملک‏اند و روز قیامت با چهار نفر دیگر کمک خواهند شد مراد از حمل عرش ظاهراً تدبیر امور عالم به دستور خدا است و این منافی با آن نیست که عرش وجود خارجی داشته باشد چنانکه در عرش گفته‏ایم ولی آن چهار کمک معلوم نیست ملک خواهند بود یا نه هرچند ظهور آن در ملک است، روایت چندی درباره آن در تفسیر برهان هست ملاحظه شود. کارهای دیگری در تدبیر عالم به ملائکه واگذار شده که در ضمن بررسی آیات روشن می‏شود از قبیل . و سائر آیات. شفاعت ملائکه‏ ملائکه سلام اللَّه علیهم اجمعین هم در دنیا برای بندگان استغفار می‏کنند و هم در آخر شفاعت، بسیار جای امید است که خداوند چنین لطفی به بندگان فرموده است. . در این آیات چنانکه می‏بینیم ملائکه به اهل توبه استغفار می‏کنند و از خدا می‏خواهند که آنها را عذاب آتش بازدارد و به بهشتها داخل کند و پدران و فرزندان و زنانشان را که در بندگی از آنها کمتراند با آنها وارد بهشت گرداند و از بدیها حفظشان کند. آیه زیر شاید در پذیرش قسمتی از آن دعا است . توضیح هر دو آیه در «ذرء» گذشته است. آیه دوم از آیه اوّل اعمّ است. * . در این آیه «لِمَنْ فِی الْاَرْضِ» شامل عموم است اعمّ از توبه کار و غیره. در مجمع از امام صادق «علیه السلام» مطلق مؤمنین نقل شده است. لفظ «یَسْتَغْفِرُونَ» در هر دو آیه مفید دوام است و روشن می‏کند که ملائکه پیوسته در این استغفاراند. * . در این آیات مقام شفاعت برای ملائکه حتمی است و فقط به کسی شفاعت می‏کنند که مورد رضایت خداوند باشد در روایات هست که مراد، رضایت از عقیده و طریقه است نه اعمال. رجوع شود به «شفع». * . این آیه مانند آیه سابق شفاعت ملائکه را در حقّ بندگان خدا روشن می‏کند و اذن و رضایت خدا را در آن شرط می‏داند. ممثل و دیده شدن ملائکه‏ در جریان حضرت ابراهیم «علیه السلام» در قرآن مجید هست که ملائکه چون مأمور به عذاب قوم لوط شدند، ابتدا پیش ابراهیم «علیه السلام» آمده و به او مژده ولادت اسحق «علیه السلام» را دادند و آنها در صورت بشر بودند، ابراهیم آنها را نشناخت و برای آنها گوساله بریان آورد و چون دید نمی‏خورند ترسید، آنها گفتند: نترس ما مَلَکیم و برای قوم لوط فرستاده شده‏ایم «فَلَمَّا رَآی اَیْدِیَهُمْ لاتَصِلُ اِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لاتَخَفْ اِنَّا اُرْسِلنا اِلی قَوْمٍ لُوطٍ» زن ابراهیم «علیه السلام» نیز آنها را دید و از مژده ولادت تعجّب کرد، گفتند: «اَتَعْجَبینَ مِنْ اَمْرِاللهِ» آنوقت ملائکه پیش لوط «علیه السلام» آمدند آنحضرت نیز آنها را نشناخت و از ورود آنها که بصورت جوان بودند ناراحت گردید و آنگاه که قوم لوط خواستند آنها را از لوط بگیرند و لوط بیچاره شد گفتند: . و نیز درباره مریم آمده که: ملک‏ در صورت انسان پیش مریم آمد. مریم ترسید که آن جوان شاید نظر سویی به مریم دارد گفت: من از تو بخدا پناه می‏برم فرشته گفت: . این آیات با روایات بیشتر، شاهد صدق‏اند بر اینکه ملائکه در صورت ممثل شدن قابل رؤیت‏اند و در قیامت هم نیکوکاران و هم بدکاران ملائکه را خواهند دید چنانکه فرموده: . و درباره بدکاران فرموده: . . در این باره روایات زیادی هست در اینکه انبیاء علیهم السلام بعضی از ملائکه مخصوصاً جبرئیل را دیده‏اند که احتیاج به نقل آنها نیست. و در «جنّ» در بند دیده شدن جنّ در این زمینه صحبت شده است. عصمت ملائکه آیا ملائکه معصوم‏اند؟ آیا قدرت گناه کردن دارند و نمی‏کنند و یا یک بعدی آفریده شده‏اند و قادر به گناه نیستند؟ . جمله «لایَعْصُونَ اللهَ...» ظاهراً سالبه به انتفاء موضوع نیست بلکه ظهورش آن است که قدرت به گناه دارند ولی نمی‏کنند نه اینکه قادر نیستند و نمی‏کنند. هکذا «یَفْعَلُونَ ما یُؤمَرُونَ» نشان می‏دهد که قادر به گناه‏اند ولی نمی‏کنند. ولی این آیه راجع به عموم ملائکه نیست و فقط وضع مأموران جهنّم را روشن می‏کند آیات دیگری در این زمینه وارد است که مفید عموم‏اند مثل . از جمله «لا یَسْبِقُونَهُ بِالقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» مستفاد آن است که قادر به گناه‏اند ولی نمی‏کنند مخصوصاً به قرینه آیه اخیر که «وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ اِنّی اِلهٌ مَنْ دوُنِهِ» که اگر کسی از آنها ادّعای معبودیّت کند مورد عذاب است، این می‏رساند که قدرت این ادّعا را دارند و نیز آیات شامل عموم ملائکه است. ماحصل آیات گذشته آن است که ملائکه معصومند و مختار. به بقیّه مطلب توجّه کنید. * . اگرابلیس از ملائکه باشد و اگر جریان آدم و ابلیس و سجده ملائکه زبان حال و تجسیم واقع به صورت داستان نباشد باید گفت که ملک گناه می‏کند و کرده است ولی اثبات اینکه ابلیس ملک است و ماجرا به صورت ظاهر بوده بسیار مشکل می‏باشد. رجوع شود به «شطن - شیطان». در سفینة البحار ذیل لفظ فطرس از جامع بزنطی از امام صادق «علیه السلام» منقول است: فطرس ملکی بود، عرش خدا را طواف می‏کرد در چیزی از دستور خدا کوتاهی کرد جناحش بریده شد (مقامش پایین آمد) به جزیره‏ای از جزائر رانده گشت، چون امام حسین «علیه السلام» به دنیا آمد جبرئیل برای عرض تبریک محضر رسول خدا «صلی الله علیه و اله» آمد در ضمن از محلّ فطرس گذشت، فطرس به جبرئیل التماس نمود، جبرئیل گفت: مأمورم برای عرض تهنیت به محضر حضرت محمد «صلی الله علیه واله» بروم که مولودی برای وی متولّد شده است می‏خواهی ترا نیز با خود ببرم، فطرس مایل شد، جبرئیل او را محضر آن حضرت آورد، فطرس با انگشتش به آن حضرت التماس کرد حضرت فرمود: بالت را به بدن حسین بمال. او چنان کرد و پرواز نمود. سند روایت در بحار چنین است: در سرائر از جامع بزنطی از عیسان مولی سدیر از ابی عبدالله «علیه السلام» و از مردی از اصحاب از پدرش از ابی عبدالله «علیه السلام»، گوید جمعی از اصحاب نقل کرده‏اند که فطرس... شیخ رحمه الله در مصباح راجع به سوم شعبان دعائی از حضرت عسکری سلام الله علیه نقل کرده که در ضمن آن این جمله است «وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ وَ نَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ» پیداست که اشاره به روایت بزنطی است. در نهج البلاغه خطبه 190. معروف به (قاصعه) از ابلیس به لفظ ملک تعبیر آورده «کَلّا ما کانَ اللهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِاَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَکاً». نقل شیخ در مصباح چنین است: به قاسم بن علاء همدانی وکیل امام عسکری «علیه السلام» توقیع رسید که مولاناالحسین «علیه السلام» روز سوم شعبان متولّد شد آن را روزه بگیر و این دعا را بخوان: اَلَّلّهُمَّ... که جمله «عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ...» در ضمن آن است. در رجال کشی در ذکر محمدبن سنان نقل شده: چون به برکت دعای امام جواد «علیه السلام» درد چشم محمدبن سنان برطرف شد، محمد به آن حضرت گفت «یا شَبیهَ صاحِبِ فُطْرُسِ» سپس محمدبن مرزبان از ابن سنان پرسید: مقصودت از شبیه صاحب فطرس چه چیز بود گفت: خدا به ملکی از ملائکه که فطرس نام داشت غضب کرد الخ... سند روایت چنین است: حمدویه از ابوسعید آدمی از محمدبن مرزبان از محمدبن سنان. در روایت دیگری نیز به آن اشاره شده به این سند کشی گوید بخطّ جبرئیل بن احمد دیدم که روایتم کرد محمدبن عبدالله بن مهران از احمدبن ابی‏نصر و محمدبن سنان که گفتند... در آخر حدیث هست که ابن سنان گفت: فطرسیّة فطرسیّة. والله اعلم. ملائکه و مرگ . آیه صریح است در اینکه «مَنْ فِی السَّمواتِ وَمَنْ فِی الْاَرْضِ» در نفخ صوراول خواهند مرد و ظاهرا مراد از «اِلّا مَنْ شاءَاللهُ» ملائکه‏اند که نخواهند مرد. نظیر این آیه است آیه . بنابر آنکه مراد از نفخ صور نفخ اول و مراد از فزع، فزع مرگ باشد. ولی گفته‏اند مراد نفخ صور دوم است به قرینه «وَ کُلٌ أَتَوْهُ داخِرینَ» و به قرینه آیه 89. همین سوره که فرموده : «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مَنْها وَ هُمْ مَنْ فَزَعِ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ». به نظر بعضی مراد از نفخ صور اعم است و «فَزِعَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ اِلَّا مَنْ شاءَاللهُ» از آثار نفخ اول و «کُلٌ أَتَوْهُ داخِرینَ» از آثار نفخ دوم می‏باشد. به هرحال با این آیه نمی‏شود استدلال کرد که ملائکه در قیامت نخواهند مرد ولی مراد از «اِلاَّ مَنْ شاءَاللهُ» در آیه اول کدام کسانند؟ اینکه عده‏ای از بندگان خدا از صعقه اول جان سالم به در خواهند برد یقین است ولی آنها کدام اند می‏شود گفت ملائکه یا لااقل قسمتی از آنهااند زیرا آنها حشر و نشری و عذاب و بهشتی ظاهراً ندارند و فقط واسطه فیض و کارگزاران عالم خلقت اند، این احتمال در نظر نگارنده نزدیک به یقین است. به قولی: آنها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل اند که بعداً خواهند مرد. به قولی این چهارنفر و حاملان عرش مراداند. به قولی مراد رضوان، حور، مالک و زبانیه است. در المیزان از جمله احتمال داده که مراد ارواح انسانها است و آنها نخواهند مرد و بعضی از روایات اهل بیت علیهم السلام مؤید آن است که روایت شده چون خدا «لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ» فرماید ارواح انبیاء در جواب گویند: «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَّهارِ». روایات دیگری نیز دال بر این مطلب اند. به نظر نگارنده مردن وزنده شدن فقط شامل مخلوقاتی است که حساب و کتاب و عذاب و بهشت دارند خواه در آسمانها باشند که در «سماء» گفته شده و خواه در زمین و اثبات اینکه ملائکه نیز خواهند مردو همچنین ارواح، مشکل بلکه غیرممکن است و «اِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ» مشکل است که راجع به ارواح باشد بلکه ظهور آیه در آن است که در نفخ صور اول همه خواهند مرد مگر عده‏ای که خدا خواهدو آنها ظاهرا ملائکه‏اند که ظهور قیامت احتیاجی به مرگ آنها ندارد بلکه باید باشند که واسطه فیض اند. اگر گویی: . می‏رساند که جز ذات خدا همه چیز هالک و از بین رفتنی است؟ گوییم: به نظر می‏آید که مراد از آیه آن است که: هلاک و بطلان تمام اشیاء را جز خدا احاطه کرده است زیرا هیچ چیز در عالم جز ذات خدا مستقل نیست بنابر این، آیه فوق دلالت بر حال دارد نه اینکه از آینده خبر می‏دهد، باید در نظر داشت که این آیه با «اِلّا مَنْ شاءَاللّهُ» قابل جمع است لذا باید معنایش آنچه گفته شد یا نظیر آن باشد. ریاست جبرئیل مقتضای آیات . آن است که جبرئیل پیش ملائکه مطاع است و اگر دستوری بدهد باید اطاعت کنند در «روح» ذیل عنوان «فرشته بخصوص» درباره آیات «تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ - تَنََّزلُ الْمَلائِکَةُ والرُّوحُ. یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْملائِکَةُ صَفّاً» گفته شده که ظاهرا مراد از روح جبرئیل و ذکر او در ردیف ملائکه برای افضلیت و مطاع بودن اوست. می‏ماند اینکه آیا پیش همه ملائک مطاع است یا فقط بر آورندگان وحی که قبلا گفته شد حکومت دارد؟ ظهور آیات در عموم است در «جنح» ذیل «اُولی اَجْنِحَةٍ مَثْنی وَ ثُلثَ وَ رُباعَ» گفته شد که ملائکه بر همدیگر تفاوت دارند و ظهور . نیز در آن است. جن و ملک‏ آیا جن و ملک یک حقیقتند و از یک چیز آفریده شده‏اند یا نه؟ آیا شیطان از جن است یا از ملک؟ در این موضوع در «بلس - ابلیس» ودر «شطن - شیطان» سخن گفته‏ایم ولی فعلا بر خلاف آنچه گفته‏ام ترجیح می‏دهم که جن و ملائکه بنابر آنچه از قرآن استفاده می‏شود یک حقیقت نیستند و شیطان ملک نیست بدین بیان: 1- در قرآن‏در مورد اینکه ملک از چه چیز آفریده شده مطلبی نیامده ولی دو دفعه تصریح شده که جان از آتش بخصوصی آفریده شده است . . و شیطان بارها گفته:« خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ». 2- راجع به ملائکه ابداً ذکر گناهی در قرآن نیست بلکه فقط . . . و نظیر اینها، آمده است ولی در باره جنّ گناه، اطاعت، شرک، مرگ، رفتن به جهنم و غیره ذکر شده است و نیز عصیان ابلیس، رجوع شود به سوره رحمن و سوره جن و آخر سوره احقاف و «جن» در این کتاب. اینها هیچ یک در باره ملائکه نیامده است. 3- ابلیس دارای ذریه است چنانکه فرموده: . ولی راجع به ذریه ملائکه خبری در قرآن و غیره نیست. 4- شیطان چنانکه آیه فوق صریح است از جن بود که از امر خدا بیرون رفت ولی درجایی تصریح نشده که او از ملائکه بود مگر استثناء در آیات سجده ملائکه و جمله منقول از نهج البلاغه که بررسی خواهد شد. 5- در آیه فوق هست که «وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ» یعنی شیطان و ذریه‏اش دشمن بشراند اما چنانکه می‏دانیم ملائکه دوست بشراند و به آدم سجده کرده‏اند و بر آدمیان چنانکه گذشت استغفار می‏کنند و شفاعت خواهند کرد. 6- درباره جن آمده . . ولی اضلال و جهنمی بودن درباره ملائکه نیامده‏است. 7- جن با انسان دو موجود مکلف زمین و دوش به دوش انسان درهدایت و ضلالت و غیره است چنانکه در «جن» گذشت ولی راجع به ملک چنین چیزها را سراغ نداریم. *** تنها چیزیکه در باره ملک بودن ابلیس داریم ظهور استثناء در آیات «وَاِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ» است که در صورت متصل بودن می‏رساند ابلیس از ملائکه بود. ولی می‏شود گفت که چون جن با ملائکه از بعضی جهات هم سنخ‏اند و ابلیس با ملائکه بود خطاب جمع دراثر تغلیب بر او هم شامل بود واو فهمید که او هم داخل در خطاب است لذا در جواب «مامَنَعَکَ أَلّاتَسْجُدَ اِذْأَمَرْتُکَ» نگفت: خدایا مرا امر نکردی دستور فقط برای ملائکه بود بلکه مأموریت خویش را مسلم گرفت و استکبار کرد. و اما جمله نهج البلاغه که در فصل «عصمت ملائکه» ذکر شد و در «بلس» نیز گذشته است ممکن است مشی امام «علیه السلام» مطابق قرآن باشد و چون قرآن او را به طور تغلیب داخل درملائکه کرده است، امام «علیه السلام» نیز ملک اطلاق نموده است زیرا در میان ملائکه بود و مانند آنها عمل می‏کرد. و نیز شاید اطلاق قرآن راجع به نسخ عمل باشد که چون مانند ملائکه به خدا عبادت وبندگی می‏کرد از این لحاظ در ردیف آنها بود نه از لحاظ اتحاد در هویت و ذات. خاتمه راجع به ملائکه مطالب دیگری است که اهل تحقیق می‏توانند از قرآن و روایات دریابند. از قبیل یاری آنها به اهل ایمان «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ» سلام کردنشان به اهل بهشت «وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مَنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» آمدن به یاری رسول خدا «صلی الله علیه واله» در جنگ «بدر» و غیره، نوزده نفر بودن مالکان جهنم و علت این تعداد و نظائر اینها.

پیشنهاد کاربران

بپرس