افسانه توشیشان ( به ژاپنی: 杜子春 Toshishun ) نام یک انیمهٔ ژاپنی است. این کارتون محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی تاکه ایچی سایتو است.
توشیشان که در کودکی راهزن ها مادرش بیاکارن را ربوده بودند، سال های کودکی اش را با همنشینی با کودکان بی خانمان کوچه و خیابان گذراند و بزرگ شد. این افسانهٔ ژاپنی از آنجا آغاز می گردد که در مکاشفه ای به توشیشان الهام می شود که می تواند ۳ آرزو کند.
اولین آرزوی او، ثروت بود. پیرمراد به او می گوید: امشب موقع غروب آفتاب، جایی که سایه سرت افتاد را حفر کن. با یافتن گنج، او مرد ثروتمندی شد ولی سرمستی از ثروت، خوشگذرانی و غفلت باعث شد ثروت از کف برود. بار دوم او آرزوی قدرت کرد. اما به دلیل غرور و توطئه اطرافیان آن هم از دست می رود. توشیشان که مال و قدرت را باخته دیگر سرد و گرم روزگار را چشیده، این بار می داند که چه بخواهد؛ انسانیت و اراده، آرزویی که برای دست یافتن به آن وارد عالمی ترسناک می شود، پیر مراد او را در مسیر سختی قرار می دهد که با گذر از آن روح او پاک می شود، گذر از صخره های بلند، مبارزه با دیو، حمله موجودات اهریمی و . . . ، در این مسیر شرط مهم این بود که او هر قدر هم تحت فشار قرار بگیرد نباید کلمه ای سخن بگوید، آن مرارت ها برای پاک کردن توشیشان از تعلقات نفسانی بود. توشیشان در نهایت با یافتن گل سر مادرش آرام گرفت، در حالی که روح او پاک شده بود، سرانجام او به مادرش می رسد.
• سرپرست گویندگان: نوشابه امیری
• راوی: زهره شکوفنده
• توشیشان / کودکی توشی شان: مهوش افشاری
• رن: حمیده امیری
• مادر توشی شان: شهلا ناظریان
• پیرمرد: حسین عرفانی
• هان هنگای: خسرو شایگان
• کلاه خود: خسرو شمشیرگران
• سردسته مأموران حکومت: ولی الله مؤمنی
• مأمور حکومت: اکبر منانی
• مأمور حکومت ۲: داود باقری
• افراد توشیشان: تورج نصر، محمد عبادی، رزیتا یاراحمدی
• فرمانروای موجودات شیطانی: پرویز ربیعی
• غول بزرگ: جواد پزشکیان
• مار سبز بزرگ: عباس نباتی
• ارباب و صاحب کار رن: محمد آفرین
• مرد در بازار: علیرضا رضایی نیک
• زن در بازار: ژیلا اشکان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفتوشیشان که در کودکی راهزن ها مادرش بیاکارن را ربوده بودند، سال های کودکی اش را با همنشینی با کودکان بی خانمان کوچه و خیابان گذراند و بزرگ شد. این افسانهٔ ژاپنی از آنجا آغاز می گردد که در مکاشفه ای به توشیشان الهام می شود که می تواند ۳ آرزو کند.
اولین آرزوی او، ثروت بود. پیرمراد به او می گوید: امشب موقع غروب آفتاب، جایی که سایه سرت افتاد را حفر کن. با یافتن گنج، او مرد ثروتمندی شد ولی سرمستی از ثروت، خوشگذرانی و غفلت باعث شد ثروت از کف برود. بار دوم او آرزوی قدرت کرد. اما به دلیل غرور و توطئه اطرافیان آن هم از دست می رود. توشیشان که مال و قدرت را باخته دیگر سرد و گرم روزگار را چشیده، این بار می داند که چه بخواهد؛ انسانیت و اراده، آرزویی که برای دست یافتن به آن وارد عالمی ترسناک می شود، پیر مراد او را در مسیر سختی قرار می دهد که با گذر از آن روح او پاک می شود، گذر از صخره های بلند، مبارزه با دیو، حمله موجودات اهریمی و . . . ، در این مسیر شرط مهم این بود که او هر قدر هم تحت فشار قرار بگیرد نباید کلمه ای سخن بگوید، آن مرارت ها برای پاک کردن توشیشان از تعلقات نفسانی بود. توشیشان در نهایت با یافتن گل سر مادرش آرام گرفت، در حالی که روح او پاک شده بود، سرانجام او به مادرش می رسد.
• سرپرست گویندگان: نوشابه امیری
• راوی: زهره شکوفنده
• توشیشان / کودکی توشی شان: مهوش افشاری
• رن: حمیده امیری
• مادر توشی شان: شهلا ناظریان
• پیرمرد: حسین عرفانی
• هان هنگای: خسرو شایگان
• کلاه خود: خسرو شمشیرگران
• سردسته مأموران حکومت: ولی الله مؤمنی
• مأمور حکومت: اکبر منانی
• مأمور حکومت ۲: داود باقری
• افراد توشیشان: تورج نصر، محمد عبادی، رزیتا یاراحمدی
• فرمانروای موجودات شیطانی: پرویز ربیعی
• غول بزرگ: جواد پزشکیان
• مار سبز بزرگ: عباس نباتی
• ارباب و صاحب کار رن: محمد آفرین
• مرد در بازار: علیرضا رضایی نیک
• زن در بازار: ژیلا اشکان

wiki: افسانه توشیشان