اشلاء
لغت نامه دهخدا
اشلاء. [ اِ ] ( ع مص ) توبره بنمودن ستور را تا بیاید و انس گیرد: اشلی دابته اشلاءً. || خواندن ناقه را برای دوشیدن : اشلی الناقة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خواندن بهیمه را. ( زوزنی ). خواندن بهیمه. ( تاج المصادر بیهقی ). || خواندن سگ را تا برآغالاند بر صید: اشلی الکلب. ( منتهی الارب ). برانگیختن سگ بر شکار. و ابوزید گفته است : سگ را خواندن : اشلیت الکلب ؛ دعوته. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید