99 1578 100 1 اجاق/'ojAq/مترادف اجاق: آتشگاه، تنور، دم، منقل، آل، خاندان، دوده، دودمانبرابر پارسی: آتشدان، دیگپایه معنی اجاق در لغت نامه دهخدا اجاق.[ اُ ] (ترکی ، اِ) اجاغ. دیگدان. دیگ پایه. آتشدان. || دودمان. خاندان. آل. دوده : با اُجاق شاه مردان هرکه خصمی میکندخانه اش را روشنی از خانه روشن کردنست.واله هروی. || دهانه ٔ مبرز. نشیمن مستراح. || چهارپایه ای چوبین که ناوه ٔ گِل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل. || (ص ) صاحب کرامات و کشف : فلان اجاق است.- اجاق الکلی ؛ آلتی طبخ را که با الکل سوزد.- اجاق فرنگی ؛ قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن طبخ کنند.- اجاق نفطی ؛ آلتی طبخ را که با نفط سوزد.اجالت را بخوانید. معنی اجاق به فارسی اجاقاجاغ: دیگدان، دیگپایه، جائی که دیگ بگذارندبرای پختن چیزی، خاندان ودودمان، مرشدوپیروصاحب کشف وکرامات( اسم ) ۱ - دیگدان دیگ پایه آتشدان . ۲ - دودمان خاندان آل دوده ( در کردی و نیز در فارسی ) خانواد. مشهور و بنام . ۳ - دهان. مبرز نشیمن مستراح . ۴ - چهارپای. چوبین که ناو. گل کشان را بر آن نهند برای پر کردن گل . ۵ - صاحب کرامت و کشف : ( فلان اجاق است . ) یا اجاق الکتریکی . اجاقی است که برای گرم کردن اشیا و یا پختن اغذیه بکار میرود و قسمت گرم کنند. آن از یک آجر نسوز که دارای شیاری است تشکیل میشود و در آن شیار سیمهای کرم نیکل بشکل مارپیچ قرار گرفته است و دو سر آن به برق وصل میشود و پس از رفع حاجت از آن قطع میگردد . یا اجاق برقی . آلتی که با نیروی برق گرما تولید میکند و برای پختن غذا و جز آن بکار میاید . یا اجاق الکلی . آلتی که با الکل میسوزد و از گرمای آن در پختن استفاده میکنند . یا اجاق خانواده . کانون خانواده مرکز و انجمن خانواده . یااجاق فرنگی . قسمی منقل آهنین با سوراخها در اطراف دیواره که بر آن غذا میپزند . یا اجاق نفتی . آلتی که نفت در آن میسوزد و گرمای آن برای پختن غذا و جز آن بکار میاید . یا اجاق کسی خاموش شدن . بی فرزند شدن بلاعقب ماندن . یا اجاقش کور است . فرزند ندارد نازاست عقیم است .[hearth] [باستان شناسی] پدیداری که از آن برای افروختن و نگهداری آتش برای تولید گرما و پخت وپز استفاده می شد اجاق زاده( صفت ) نجیب شریف . اجاق سبدی[heating mantle] [شیمی] وسیله ای مناسب برای گرم کردن واپاییدۀ ظرف های واکنش، شامل المنت (element) گرم کننده ای که با پارچۀ بافته شده از الیاف شیشه پوشانده شده است اجاق کور( صفت ) ۱ - آنکه فرزند ندارد . بلاعقب بی خلف . ۲ - ( توسعا ) نازا عقیم . شاه اجاقده . از دهستان بخش حومه شهرستان بجنورد سکنه ۱۹۳ تن . آب چشمه محصول : غلات و بنشن . ... اجاقک را بخوانید. معنی اجاق در فرهنگ معین اجاق (اُ) [ تر. ] ( اِ.) ۱ - دیگدان ، آتشدان . ۲ - دودمان ، خاندان . ۳ - صاحب کرامات و کشف . ، ~گاز نوعی اجاق که سوخت آن گاز متان است . ، ~برقی نوعی اجاق که با نیروی برق گرما تولید می کند و مثل اجاق گاز برای پختن غذا و جز آن به کار می آید. اجاق زاده ( ~. دِ یا دَ) [ تر - فا. ] (ص مر.) نجیب ، شریف . اجاق کور [ تر - فا. ] (ص مر.) (عا.) کسی که نمی تواند فرزند داشته باشد، نازا، عقیم . معنی اجاق در فرهنگ فارسی عمید اجاق۱. وسیله ای برای پختن غذا که ظرف غذا را روی آن می گذارند.۲. [مجاز] خاندان، دودمان.۳. [قدیمی، مجاز] مرشد، پیر.۴. [قدیمی، مجاز] صاحب کشف و کرامات. اجاق کورکسی که بچه دار نمی شود، بی فرزند. اجاق در دانشنامه ویکی پدیا اجاقاجاق یا بخاری (به زبان پارسی میانه: برزن /brezan/) ابزاری است که با سوزاندن سوخت، تولید گرما می کند. اجاق های مختلف با سوخت های متفاوت کار می کنند. اجاق گاز و اجاق برقی انواع دیگر این ابزار هستند که برای مصارف آشپزی کاربرد دارند.تکه های هیزم یا چوبسوخت های فسیلیمعمولاً در اجاق ها از سوخت هایی مانند:استفاده می کنند.اجاق (رزن)مختصات: ۳۵°۳۸′۲۴″ شمالی ۴۸°۵۰′۴۵″ شرقی / ۳۵٫۶۴۰۰۰°شمالی ۴۸٫۸۴۵۸۳°شرقی / 35.64000; 48.84583این یک مقالهٔ خرد پیرامون یک روستا است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.اجاق (رزن)، روستایی از توابع بخش سردرود شهرستان رزن در استان همدان ایران است.این روستا در دهستان سردرود علیا قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۳۹۷ نفر (۱۱۹خانوار) بوده است.اجاق آباداجاق آباد، روستایی از توابع بخش دشتک شهرستان چالدران در استان آذربایجان غربی ایران است.این روستا در دهستان آواجیق جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸ نفر (۹خانوار) بوده است.اجاق القاییاجاق القایی یا اجاق اینداکشن (به انگلیسی: Induction cooking) نسل سوم اجاق های الکتریکی است که برای گرم کردن ظرف پخت وپز، از گرمایش القایی به جای رسانش گرمایی سود می برد. در این گونه اجاق الکتریکی از المنت گرمایی و شعله خبری نیست و به جای آن، از فِرّومغناطیس و القای مغناطیسی سود برده می شود. این گونه اجاق در مقایسه با دیگر اجاق های الکتریکی و گازی از بازده بیشتری برخوردار است.شیشه-سرامیکدستگاه مایکروویواجاق الکتریکی ... فهرست اجاقاجاق بشقابی را بخوانید. چنانچه، معنی واژه بالا (برگرفته از دانشنامه ویکی پدیا)، نادرست یا مخالف قوانین جمهوری اسلامی ایران است، خواهشمند است گزارش دهید تا بررسی و حذف گردد => [گزارش] اجاق در جدول کلمات اجاق دربستهفر اجاق مخفیفر مخترع اجاق گازسال 1855 توسط پنس آمریکائی نوعی اجاق خوراک پزیفر نوعی اجاق سربستهفر دنباله معنی اجاق در جدول معنی اجاق به انگلیسی hearth (اسم)منزل ، اتشدان ، اجاق ، کف منقل ، کوره کشتیstove (اسم)بخاری ، کوره ، اجاق ، گرمخانه ، فرخوراک پزیfireplace (اسم)بخاری ، کانون ، اجاق ، اتشگاهoven (اسم)بخاری ، کوره ، فر ، اجاق ، تنورkiln (اسم)کوره ، اجاق معنی کلمه اجاق به عربی اجاقفرن , موقد سکوی اجاقموقد اجاق را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران آرگاه کلمه آر در فارسی باستان یعنی آتش (مثل رشته کوههای آرارات) و گاه هم منظور محل را دارد و میشود از این نتیجه گرفت که شاید کلمه اجاق ریشه زبان آریایی دارد که طی تلفظ به اجاق تبدیل شده شهریار آریابد در پهلوی " بریزن " برابر نسک فرهنگ کوچک پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی. بختیاری بریزن:کلمه ی لری بختیاری به معنی سرخ کردن.درست کردن.آماده کردن (غذا ) آزاده جولایی آتشدان حمیدرضا دادگر_فریمان آتشدان، تنور معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها معین کریمی > outward Mera > mera منصور > قهقرایی S.E > photogenerated ج قاسمی > silhouette سمانه جمالپور > سلام عزیزم ناهید جعفری > asshole بهمن > گورچین نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته امین آریاحمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodمحمد حاتمی نژادپارسا میریوسفیDark Light Figureヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست نام کره ای طبل غازی نگون اقبال یک غازی عجل الله تعالی فرجه صحنه نبرد خاطر تیز