محبوس کردنمحتاجمحتاج به اقدام یا کمک فوریمحتاج بودنمحتاطمحتاط در سخنمحتاطانهمحترقمحترق شدنمحترق شوندهمحترقهمحترممحترم داشتنمحترم شمردنمحترم و ابرومندمحترمانهمحتملمحتمل الوقوعمحتمل الوقوع بودنمحتمل به برد یا موفقیتمحتملامحتویمحتوی ابمحتوی بودنمحتوی قندمحتوی یک بطریمحتویاتمحتویات شکممحتویات قدحمحتویات نطفهمحتکرمحجرمحجر یا نرده کشوییمحجوبمحجوبیتمحجورمحجور کردنمحجوریمحدبمحدب الطرفینمحدب و مقعرمحدودمحدود به یک محلمحدود بیک ناحیه کردنمحدود ساختنمحدود سازندهمحدود سازیمحدود شدهمحدود نشدنیمحدود نگاهداشتن