قلع کردنقلعهقلعه بانقلعه بلند بودنقلعه دارقلعه گردقلعه نظامیقلعیقلققلقلقلقل زدنقللکقلمقلم اصلیقلم پاقلم پای خوکقلم پرقلم تراشقلم تراشیدنقلم خودنویسقلم درزقلم زدنقلم زدهقلم زنیقلم زنی بطور سایه روشنقلم سنگ تراشیقلم فولادی حکاکی و گراورسازیقلم گراور سازی و حکاکیقلم مانتولقلم موقلم مو زدنقلم نوریقلم هاشور زدنقلم کشیدن برویقلماتیسقلمبهقلمبه ایقلمبه دارقلمبه سولمبهقلمبه شدهقلمبه نویسقلمبه نویسیقلمداد شدهقلمداد کردنقلمدانقلمروقلمرو اجراءقلمرو اسقفقلمرو اسقف اعظمقلمرو اسقفی