به اندازه یک انگشتانهبه اندازه یک پیپ پربه اوبه اوج رسیدنبه این نامهبه اینجابه باد انتقاد گرفتنبه باریکی موبه بازار عرضه کردنبه بازداشتگاه برگرداندنبه بالا ترین درجه رسیدنبه بخشهای مختلف تقسیم کردنبه برق وصل کردنبه بعد موکول کردنبه بهبه بهایبه بهترین وجهبه بیراهه کشیده شدهبه بیرون جاری شدنبه بیم انداختنبه پایان رساندبه پایان رسانندهبه پریز زدنبه پشتبه پشت حرکت کردنبه پوست چسبیدهبه پول نقد تبدیل کردنبه پیشبه پیوست فرستادنبه پیک نیک رفتنبه تاخیر افتادنبه تاخیر افتادهبه تاخیر انداختنبه تخم افتادهبه تدریج تغییر یافتنبه تدریج محو و ناپدید شدنبه ترتیببه ترتیب الفبا نوشتنبه ترتیب مرتب کردنبه ترتیب نشان دادنبه ترتیب وقوعبه ترتیب کردنبه تساویبه تصرف ملک ادامه دادنبه تصویب رساندنبه تعطیل رفتنبه تفصیل بیان کردنبه تفصیل شرح دادنبه تقلیدبه تنهایی