افسر رئیس دادگاهافسر سربازی کردهافسر صفیافسر عالی رتبه ارتشافسر فرماندهافسر فرمانده دریاییافسر فرمانده قصرافسر معین کردنافسر وظیفهافسر کشتیافسر یا سرباز دامپزشکافسران و صاحب منصبانافسردگیافسردگی و حزن و اندوهافسردنافسردهافسرده بودنافسرده شدنافسرده و مایوس شدنافسرده و ملولافسرده کردنافسرده کنندهافسریافسنطینافسوسافسوس خوردنافسونافسون خوانیافسون شدهافسون کردنافسون کنندهافسونگرافسونگریافشاءافشاء سرافشاء شدهافشاء کردنافشانافشاندنافشاندهافشانهافشانکافشره نارنجافضلافطارافعیافعی وارافقافق فکریافق مریی