کارزار

/kArzAr/

    battle
    engagement
    skirmish

مترادف ها

fight (اسم)
نبرد، پیکار، جنگ، زد و خورد، حرب، کارزار

پیشنهاد کاربران

محاربه. جنگ. پرخاشگری
برآمد زآوردگاه گیر و دار ندیدند ز آنگونه کس ، کارزار
هیجا
تلاش برای محدود نسازی اینترنت . و اینکه اینترنت حق جهانی ماست
خصومتگه. [ خ ُ م َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) میدان جنگ. میدان نبرد. ( ناظم الاطباء ) :
خصومتگهی ساخت تا نفخ صور
که از سازگاری شد آن شهر دور.
نظامی.
campaign
کارْزار :
دکتر کزازی در مورد واژه ی " کارْزار " می نویسد : ( ( کارزار در پهلوی کارْچار kārčār، از کار به معنی جنگ / زار ( = پساوند جای ) ساخته شده است و در بنیاد ، به معنی جنگ جای و آوردگاه است ، اما در پارسی در معنی جنگ به کار رفته است . از این دید ، به واژه ی تازی "مصاف" می ماند که جمع " مصفّ " است ، به معنی " جای به رده ایستادن و صف بستن " که کنایه ای است از آوردگاه ؛ اما در معنی نبرد و آورد به کار برده شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( مرا گفت : اگر کارْزار است کار ،
چه شیر دمنده چه جنگی سوار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 340. )

کارزار را بهتر است برای کار واقعی به کار برد و جنگزار را برای جنگ جایگزین کرد
کمپین: انبوهی کار
آورد، آرزم، پرخاش، پیکار، جنگ، حرب، دعوا، رزم، محاربه، مقاتله، نبرد، وغا، جدال، هیجا
جدال
نبرد
آورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس