کاربرد

/kArbord/

    application
    outlay
    usage
    use
    utilization

فارسی به انگلیسی

کاربرد اسان و روان داشتن اتومبیل
handle

کاربرد بیش از حد
overuse

کاربرد پذیر
expendable, working

کاربرد پشنگ
leverage

کاربرد داشتن
function

کاربرد شناسی
pragmatics

کاربرد عامیانه
colloquialism

کاربرد غلط
misuse

کاربرد غلط واژه
impropriety, solecism

کاربرد قدیمی
archaic, archaism

کاربرد گرایی
functionalism

کاربرد گندزدا
antiseptic

کاربرد مجدد
reuse

کاربرد واژه
usage

کاربرد واژه به صورت استعاره
trope

مترادف ها

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

usage (اسم)
استفاده، کاربرد، استعمال

application (اسم)
ضمیمه، استفاده، درخواست، کاربرد، استعمال، درخواست نامه، ممارست

پیشنهاد کاربران

استفاده
فایده
مصرف
نقش
برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
خداگونه - الهی - ملکوتی - خدایی godlike إلهی ، ملکوتی
خداگونگی deification تالیه - تاله
کاربرد: نقش
چیزی که مفید است. نبودنش باعث عدم تحقق مطلوبیت است.
کاربست
قابل استفاده

بپرس