پیکار

/peykAr/

    battle
    campaign
    combat
    crusade
    drive
    fight
    struggle
    war
    warfare
    race

فارسی به انگلیسی

پیکار پرسروصدا
fray

پیکار ستهم
pitched battle

پیکار سخت کردن
crusade

پیکار کردن
campaign, combat, fight, strive, war

پیکار کننده
combatant

مترادف ها

quarrel (اسم)
پرخاش، پیکار، نزاع، ستیز، مجادله، ستیزه، بهی، خصومت، دعوا، دعوی، مرافعه، گله، اختلاف

action (اسم)
گزارش، عمل، فعل، کنش، کار، کردار، جدیت، اقدام، بازی، حرکت، رفتار، نبرد، جنبش، تاثیر، تعقیب، اشاره، وضع، پیکار، طرز عمل، تمرین، سهم، سهام شرکت، جریان حقوقی، اقامهء دعوا، اشغال نیروهای جنگی، اثر جنگ، جریان

battle (اسم)
نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد

fight (اسم)
نبرد، پیکار، جنگ، زد و خورد، حرب، کارزار

combat (اسم)
نبرد، پیکار، مبارزه، مصاف، رزم، محاربه، زد و خورد، حرب

پیشنهاد کاربران

پیکار یعنی آنچه از پس کار آید ، اگر کار بدی کردم پیکار هم بد خواهد بود و اگر کاری نیکی کرده باشم پیکارم نیک خواهد بود ،
معنی اجر نیست ، دست مزد نیست ، پیکار آنچیزی است که در حین کار انسان را اذیت می کند ، شاید پس از اتمام کار ادامه داشته باشد و حتما خواهد داشت
غزا
جنگ
نبرد
رزم
ستیز
کارزار
غزه
کدح
واژه پیکار
معادل ابجد 233
تعداد حروف 5
تلفظ peykār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: patkār] ‹پیگار›
مختصات ( پَ یا پِ ) ( اِ. )
آواشناسی peykAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
در عربی مبارزه گفت می شود
انشالله همیشه ایران پابرجا آباد و پرشکوه باشد
با اینکه فارسی نیستم ولی آرزویم برای کشور عزیز ایران این است.

جنگ و رزم
در پارسی میانه واژه کار معنای جنگ میداده
پادکار= پیکار
جنگ /نبرد
جنگ
نبرد
مبارزه
ستیز
پرخراش
روی نهادن به پیکار: اقبال کردن به. . .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰۶ ) .
آرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه
ستیز
جنگ
رزم

آرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه، آورد، نزاع، درگیری
پیکار: در پهلوی پهکار pahikār بوده است.
( ( جوانیش را خوی بد یار بود ؛
همه ساله ، با بد به پیکار بود. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 216. )

جنگ رزم
میشود از این واژه بجای واژه اروپاییه پارتیزان بهره برد
پارتیزان=پیکارگر
نبرد
رزم
ستیزه
هماوردی
جنگ

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس