هرزه گرد

/harzegard/

پیشنهاد کاربران

سگ پاسوخته. [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. ( رشیدی ) . چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

رنگ بیابان چو شد افروخته
شیر دود چون سگ پاسوخته.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ) .
در ریاضی که سخن زآن رخ افروخته رفت
لاله بیرون ز چمن چون سگ پاسوخته رفت.
محسن تأثیر ( از آنندراج ) .

هرزه گرد , خود گرد ( Swivel ) [اصطلاح دریانوردی] :اتصالی فلزی که دارای یک چشمی در یک طرف بوده و میتواند براحتی حول چشمی بچرخد . اگر از این اتصال در زنجیر لنگر استفاده شود از تاب خورد زنجیر لنگر جلوگیری بعمل می آید .

بپرس