ناراحت

/nArAhat/

    diagonal
    edgy
    sick
    tense
    uncomfortable
    uneasy
    unquiet
    annoyance
    inconvenient
    up-tight
    uptight
    inclined to make trouble or mischief

فارسی به انگلیسی

ناراحت شدن
fret, ruffle, wig

ناراحت و عصبانی کردن
aggravate

ناراحت و نگران کردن
discomfit

ناراحت کردن
discommode, disoblige, faze, fret, grate, incommode, inconvenience, ruffle, sicken, torment, trouble

ناراحت کردن با خرده گیری
pink

ناراحت کننده
awkward, creepy, distressing, grating, inconvenient, nettlesome, off-putting, uncomfortable

مترادف ها

uneasy (صفت)
پریشان خیال، مضطرب، ناراحت، بیارام

upset (صفت)
اشفته، نژند، ناراحت

disturbed (صفت)
مضطرب، اشفته، مختل، پریشان، مختل شده، ناراحت، پریشان حال

fidgety (صفت)
بی قرار، ناراحت، بی آرامی

unhandy (صفت)
غیر ماهر، ناراحت، مشکل بدست امده، نامناسب برای حمل و نقل

distraught (صفت)
شوریده، ناراحت، پریشان حواس

inconvenient (صفت)
ناجور، ناراحت

tense (صفت)
سفت، سخت، وخیم، ناراحت، کشیده، عصبی وهیجان زده

uncomfortable (صفت)
ناراحت

fretful (صفت)
ناراحت، اخمو، جوشی

incommodious (صفت)
ناراحت

پیشنهاد کاربران

دل خون، خون دل
غم سوده
ناخوش
ناراحت :unhappy
معنی: غمگین، آشفته، نا آرام، دلواپس
ناراحت یعنی کسی که غمگین است
از نظر من، این واژه اشتباه جا افتاده و به معنی �غمگین� شناخته می شه؛ درحالی که فکر میکنم باید به موقعیتی گفته شه که فرد/شیء راحت نیست.
درست مثل Comfortable و Uncomfortable
دلخور
It’s me when sad
دربرابراین واژه تازی، می توان ازواژه پارسی ناخشنودبهره جست
ناراحت:
Sad
دمق، اسی، آشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مضطرب، ناآرام
دمق
ناراحت = بدون آرامش ، ناآرام
واژه ی راحت که از رهات میاید خود پارسی ست که باید آنرا راهت نوشت، پیشوند �نا� که در آغاز برخی از لغت ها می آید تا براکس انرا نشان دهد در ناراحت دیده میشود بنابراین ناراحت را باید ناراهت نوشت.
متضاد راحت، غمگین و آشفته
مَحزون
غمگین مظطرب پریشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس