نیرنگ، حقه، رمز، حیله، خدعه، شیادی، بامبول، شعبده بازی، فوت و فن، لم
پیشنهاد کاربران
لَمْ در زبان لکی به معنای شکم است Lam
لم =درزبان لکی به معنای شکم و دل به کار می رود و هنوز هم در بین مردم لک رایج است واسفاده می شود . و در اصل لخم بوده است که به مرور زمان به لم تغییر یافته است .
در دانِشِ ریاضی برابر {گزاره، اُسته} میباشد. برای نمونه: گونه گزاره:برای استوانش ( =اثبت ) این گزاره، نیاز است تا از این لِم بکار ببریم. گونه گزاره درست تر:برای استوانِش این گزاره، نیاز است تا از این اُسته بِکار ببریم. بِدرود!
آیا لم و لما، سر فعل ماضی هم می آید؟ ( برگرفته از قسمت بپرس، آبادیس ) ببینید لَم و لَما با فعل مضارع مجزوم شده میان؛ مثلا یه مثال ساده: لم یذهبْ / لما یذهبْ که میشه: نرفت /نرفته است ( لما :رو میتونیم هنوز نرفته است رو ترجمه کنیم ) ... [مشاهده متن کامل]
معنیش ماضی منفی یا ماضی نقلی منفی ترجمه میشه. ولی نکته: لما بیاد رو ماضی: معنیش میشه ( هنگامی که/ زمانیکه/وقتیکه ) لما سمعنا: هنگامی که شنیدیم بر سر مضارع غیر مجزوم بیاد: لما یذهبُ هنگامی که می رود ولی لم فقط بر سر مضارع مجزوم میاد ( با لِمَ قاطی نکنید )
به گویش بختیاری لم یعنی پایین
لم درزبان محلی سخت سرغربی ترین شهرمازندران = با آب چاله . برکه آب دررود. همیشه برایم سئول بوده چگونه درمیان جنگل وبالای کوه نام هایی بالم نام گزاری شده بمانند سیالم، استلم، جیرزلم، جورزلم، من زلم، لم سره ، ولگام لم، بارجه لم، چکلم، اژده لم .
لم بافتحه:درلهجه ی درمیان خراسان جنوبی ( بیرجند ) به معنای نشستن باخیال راحت که از سرجاش بلند نمیشه
لم به میله هایی که در اسکیت اگرسیو استفاده میشودمیگویند
در زبان لکی به معنی شکم میباشد
طریق و راه، فوت و فن، سرّ خفی، شیوه
کوک ِ کار ؛ شیوه ٔ آن. لم آن. سر آن. قسمت فنی آن : کوک کار را دانستن یا ندانستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
لَم و لَمّاو امّا برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: لم دادن یه انسان یعنی جذب شدنش روی زمین، روی مبل و . . در مورد لم دادن یه کلمه یا بهتر بگم یه فعل هم همینطوره یعنی جذب شدن فعل روی زمین، زمین؟! نه بابا، زمین چیه، جذب شدن فعل روی جمله. راستی جذب فعل هم نداریم، یه چیزی داشتیم تو مایه های جذب. خب خب، فهمیدم جزم داشتیم یعنی ساکن شدن آخر فعل، راستی حالا چه اشکالی داره، جذب یا جزم ، بهرحال یادگیری ما را آسونتر میکنه. خب بگذریم ، می دونیم یا باید بدونیم که اَدات جازمه یا همون هایی که آخر فعل را جزم یا ساکن می کنن مثل لم، فقط سر فعل مضارع مین. پس صحبت از لمه و فعل مضارع و آخر اون ساکن شدن. حالا می خم شما را سورپرایز کنم و بگم لم یه خواهر دوقلو داره که اسمش هس لمّا، تو خونه صداشون میکنن لم و لمّا، خب این دوتا تو خانه ی عربی، منفی هستن، شاید واقعا بدن، ولی نه، بعیده که بد باشن چراکه فقط فعل را منفی می کنن. بگذریم راستی بدونید که این لم و لمّا هم یه اَمّای بزرگی دارن که من میگم بهش: ( لم و لمّا و امّا ) و اون امّا اینه که مضارع را به ماضی تبدیل می کنن ، یه لحظه صبر کنید منظورم اینه که با این که فعل مضارع هس اما معنی اون بخاطر لم و لمّا، ماضی میشه. ... [مشاهده متن کامل]
نتیجه ی داستان: لم و لمّا اگر سر فعل مضارع بین، آخر فعل مضارع مجزوم میشه و معنای ماضی منفی را می رسونن یا به عبارتی دو حرف لم و لما عربی بر فعل مضارع وارد می شن و اون را در لفظ مجزوم و در معنا به ماضی منفی تبدیل می کنن.
لم با کسره لام وسکون میم درکوردی ایلامی به معنی " از من " است مانند: لم نتوا = از من نخواه یا لم نه گر= از من نگیر
زیر و بم ( کار )
لَم : از او لم یَلِد و لم یُلَد : نه چیزی از خارج می شود و نه چیزی از خارج وارد او میشود، زیرا او خارج ندارد. به این معنا که ما و همه چیز دیگر در بطن وجود او قرار داریم و این خود به این معنا که ما هرگز از او و او از ما جدا نبوده است. لذا انا الیه راجعون به معنای بازگشت همه به سوی اوست نیست بلکه به معنای شناخت مجدد او می باشد و آنهم قدم به قدم در طی سلسله مراتب صعودی در طول قوس صعود. ... [مشاهده متن کامل]
دوبیت از لمعات فخر الدین عراقی ( همدانی ) : دل گم شد از او نشان نیابم آن گمشده را در جهان نیابم😪 دو بیت از مهتاب : دلِ گم شده گشت پیدا و از او نشانه ها یافتم وان گمشده را زنده در گیر و تدبیر جهان یافتم😓
برای چه
در لهجه شیرازی به معنی چلاق ، شل ، افلیج ، کسی که پا ندارد ، کسی که از ناحیه پا معلول است .
در زبان شیرازی به معنی چلاق ، شل ، افلیج ، کسی که پا ندار د ، معلول از ناحیه پا
لِ ما=لِمَ ==>برای چه
لم لم ( گویش دری - افغانستان ) لم لم کردن یا لم لم راه رفتن به سلانه سلانه راه رفتن یا به دارویشی و صوفی هایی ژنده پوشی گفته می شود