لجاجت کردن


    to be obstinate
    to bear a grudge

مترادف ها

grudge (فعل)
لرزیدن، غرغر کردن، بخل ورزیدن، لجاجت کردن، غبطه خوردن بر، رشک ورزیدن به

پیشنهاد کاربران

بپرس