در زبان کوردی به معنی پاره می آید.
لەتە سێو: پارەای سیب
در لری کهگیلویه و بویراحمد:
*لَت - Lat
به معنای: طرف ، سو
مثال:
ئی رِی وَ کو لت؟: به کجا میروی، به کدام سمت می روی.
لَت: لنگه در، بخش یا قسمتی از چیزی
نمونه: لت های در راگشود وهمچنان سواره به درون خزید ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۸۷ )
محمدجعفر نقوی
در زبان سنگسری به معنی سنگ بزرگ و پهن می باشد
پاسخ به وهسودان گرامی:
من در این باره هیچگونه دودِلی ( =تردیدی ) ندارم که واژه یِ " لَت" از واژه یِ " krath" آمده است.
من نخست گمان می کردم که واژه یِ " krath" پس از زدایشِ " k" در پیِ دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" به " لَت" دگر شده است ولی پس از بازبینیِ فرهنگنامه سانسکریت، یافتم که واژه یِ " klath" نیز در همان سانسکریت آمده است. دگرگونیِ آواییِ " ر/ل" در زبانهایِ پارسی میانه - پهلوی و سانسکریت بسیار فراوان بوده است ( در زبانِ اوستایی " ل" نداریم. )
... [مشاهده متن کامل]
از سویِ دیگر، واژگانِ آغازیده با "k" در زبانِ سانسکریت و "x :خ" در زبانِ اوستایی، چنانچه بی درنگ پس از این آواها، "ش" یا "ر/ل" بنشیند، آنگاه آوایِ k یا x زدایش پذیر خواهند بود.
باید این نکته را نیز درنگریست که واژه یِ " klathana " نیز به چمِ " لخته و دلمه شدن" بوده است.
پس دو گمانه زنی اینجا باشندگی دارد:
1 - واژه یِ " لت" با " لخته" پیوندی ندارد که در پیِ آن، به روشنی واژه یِ " لَت" به " krath/klath" باز میگردد.
2 - واژه یِ " لَت" با " لَخته" همریشه هستند که در پیِ آن، این واژه " لخته" است که از " klath" برآمده است، نَه وارونه.
من خودم به گزینه دوم در بالا باور دارم.
" لخته/لخت" به روشنی " صفت مفعولی" از کارواژه ای گمنام یعنی " لَختَن" هستند که در اینجا نیز باز دو گمانه باشندگی دارد:
2. 1 - یا در پیِ دگرگونیِ آوایی th در واژه یِ " klath" و افزودنِ نشانه یِ مصدریِ " تَن" به ریختِ " لَختَن" در آمده است.
2. 2 - یا واژه یِ " klath " با زدایِش th و افزودنِ نشانه یِ " ختن" به ریختِ " لَختن" درآمده است.
که من در اینجا گزینه یِ 2. 2 را می پذیرم. چنانچه این گزینه درست باشد، باید بُن کُنونیِ آن " لَز" باشد. همچنین واژگان بالا را می توان با واژه " لِه " نیز همسنجی کرد.
این جست و جو بر دوشِ شیفتگانِ زبانشناسی است.
پَسگَشت:
رویبرگِ 512 و 519 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی":
فرتاش لت ریشه اش در کرث /گرس نیست لت چیز دگر است لت از لخت است لت / لهت/ لخت ، تکه و لنگه و لت دیگر کوب است لت و کوب و لت و پار هم گویند
لت را به چم پاره نیز گویند و لت سیلی و گرز و کوبه است و کار انرا هم لت گفته اند مانند زخم و کوبه که هردو کوبش است و به برینه نیز میگویند و کوفته از خوسته بوده و اکنون خسته و خستن از انست
... [مشاهده متن کامل]
ترشی لیته هم لته بوده و پاره پارچه را هم لته گویند
کرث/کرت/گرس/غرچ برش است واژه کارد نیز از انست سرت میغرچونم ( بیشتر میان دو سنگ مینهادند و میغرچاندند ( یادش بخیر یه نوحه لری بود اینجورواری : سی حسین تشنه لو خوم به تی گل ایپلکونم/ ار یزیدَ ببینم با سنگ سرش ایغرچونم - واژه ( از برش ) بر/گر نیز یکیست چون گنجشک/ بنجشک بیش گیش . بها/ گها - برا/گرا . بهرام /گهرام - چو رگزن که گرا و مرهم نه است
- یلتی رفتن = با یک لت تن رفتن - - لت =کپه - یه لت لیمو -
لُت ینی گه
ریشه واژه یِ " لَت" در واژگانی همچون " لَت و کوب" و " لَت و پار":
ریشه یِ واژه یِ " لَت" به واژه یِ اوستایی - سانسکریتِ " کرَت krath" و " کرتی" بازمی گردد که به چمِ " آسیب رساندن به ، آسیب زدن به، صدمه و آزار رساندن به، جریحه دار کردن، زخم کردن، کُشتَن، از میان بردن، خراب کردن" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
آوایِ " ک" در واژه یِ" کرَت" افتاده است. در برخی واژگانِ اوستایی - سانسکریت آواهایِ " ک، خ" در آغازِ واژگان در پیوند با زبانهایِ ایرانیِ پسین تر می افتد و آنچه می ماند " رَت " خواهد بود که با دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ ( ر/ل ) به " لَت" دگر می شود.
در فارسی گذشته ها به نصف، لت Let هم میگفتن، الانم هنوز بعضیا میگن
یا لامپ
در برخی جاها که مردمان به گویش اچمی سخن میگویند به معنا لت
لت:[ اصطلاح پینگ پنگ ] رالی که منجر به امتیاز نشود.
به معنی بهره یا کفگیر یا چوبی پهن که برای به هم زدن آش نیز از آن استفاده می شود. لت خوردن یعنی با چوبی پهن کتک خوردن.
سیلی
در زبان لری بختیاری به معنی
بخشی از سیاه چادر که با موی
بز است. قطعه
Lat
لنگه در
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)