لاف

/lAf/

    hyperbole
    bluff
    boast
    brag
    pretense
    vaunt
    bullshit
    boasting
    vaunting

فارسی به انگلیسی

لاف امیز
big

لاف پوچ زدن
four-flush

لاف دوستی زدن
to claim to be a friend

لاف زدن
boast, brag, glorify, magnify, rodomontade, vaunt, blow, to boast, to brag

لاف زن
boaster, braggadocio, popinjay, bragger, cock-a-hoop, fourflusher, braggart, boaster

لاف زنی
exaggeration, rodomontade, boast, boastfulness

لاف لاف
slurp

لاف و گزاف
bravado, vaunt

مترادف ها

flatulence (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

boast (اسم)
لاف، مباهات، رجز خوانی

brag (اسم)
خودستا، لاف، مباهات، رجز خوانی

jactitation (اسم)
لاف، لافزنی، دعوی دروغ، ادعای پوچ

flatulency (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

gash (اسم)
لاف، بریدگی، جای زخم در صورت، زخم

jactation (اسم)
لاف، خود ستایی، لافزنی، دعوی دروغ، ادعای پوچ

self-glorification (اسم)
لاف، خود ستایی، تفاخر، بزرگ شماری خود

vainglory (اسم)
غرور، لاف، گزاف، خود ستایی، فیس

پیشنهاد کاربران

لغت نامه دهخدا
واژ ه لاف از لافیدن. خودستائی به دروغ. به تازی صلف بود و به پارسی خویشتن ستودن. ( لغت نامه اسدی ) . صَلف. ( دهار ) . تصلّف. دعوی باطل. گزاف. ( دهار ) . تیه. ( منتهی الارب ) . کلام فضول و عبارت گشاده و خویشتن ستائی و خودنمائی باشد. ( برهان ) . سخن زیاده از حد و دعوی بی اصل و با لفظ زدن و پیمودن مستعمل است
...
[مشاهده متن کامل]

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ریشه های دیگر واژهٔ لاف ز زبان پروتوایرانی ، هم خانواده پشتو لودل ( praise, "to say, to say" ) و سانسکریت लपति ( لاپاتی، �"The buzz"� )
منابع ها.
هورن، پل ( 1893 ) Grundriss der neupersischen Etymologie ( به آلمانی ) ، استراسبورگ: K. J. تروبنر، صفحه 212
دهخدا، علی اکبر ( 1931 - ) مؤسسه لغت نامه دهخدا، مصحح، لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی

واژه لاف در گذشته به معنای حق بوده اما امروزه به سخن گزاف و دروغ است
در بخش هایی از گیلان به واق واق سگ لاف کردن گویند
لاف=صاف
روی گیتی پر از صلف شد و لاف
همه زرق است و شید قاف به قاف
لاف به حرف بی هوده هم می گن
فقعگان. [ ف ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) تفاخر. فخر و لاف. گزاف و نازش. خودستایی و خودنمایی. ( برهان ) . ( از: فقع، مخفف فقاع گان، پسوند نسبت و اتصاف ) . ( از حاشیه ٔ برهان چ معین ) . رجوع به فقع گشادن شود.
کلمه ی لاف می تواند به معنای سخن چینی هم باشد معنای کلمه به جمله بستگی دارد.
دروغگو - چاخان
قمپز
گاهی به شکل بلف هم گفته می شود ، دروغ ، گنده گویی ، بزرگ جلوه دادن موضوعی ، اغراق در نقل چیزی

بپرس