قابل

/qAbel/

    able _
    fit
    open
    worth

فارسی به انگلیسی

قابل ابیاری
irrigable

قابل اتکا
unfailing

قابل اثبات
verifiable

قابل اجاره
rentable

قابل اجرا
binding, effectual, enforceable, standing, enforseable, practicable

قابل اجرا از
effective

قابل احتراز
avoidable

قابل احتراق
combustible, tinderbox

قابل احترام کردن
dignify

قابل ارتجاع
elastic

قابل استخدام
employable

قابل استعمال
usable

قابل استفاده
available, operational, practicable, practical, serviceable, usable, workable

قابل اشتعال
flammable

قابل اطمینان
authoritative, dependable, infallible, reliable, safe, solid, steady, straight, sure, tried

قابل اعتبار
reliable

قابل اعتماد
authentic, calculable, dependable, responsible, safe, straight, trustworthy, trusty, unfailing, unimpeachable, reliable

قابل اعتماد بودن
dependability

قابل اعمال
applicable, operable

قابل اغماض
venial, tolerable, negligible

مترادف ها

able (صفت)
توانا، قابل، مستعد، لایق، شایسته، اماده، با استعداد، صلاحیت دار، دارای صلاحیت قانونی، خلیق

capable (صفت)
توانا، قابل، لایق، با استعداد، صلاحیت دار، ماهر، دانا، مولد علم، وابسته به علم، جوهردار

good (صفت)
قابل، شایسته، پسندیده، خوب، صحیح، سودمند، مهربان، مطبوع، خیر، خوش، پاک، نیک، نیکو، ارجمند، خوشنام

qualified (صفت)
قابل، شایسته، واجد شرایط، مشروط، دارای شرایط لازم، توصیف شده

apt (صفت)
قابل، مستعد، شایسته، اماده، مناسب، زرنگ، متمایل، در خور

thorough-paced (صفت)
قابل، حسابی، دقیق گام، بهمه جور قدم تربیت شده

پیشنهاد کاربران

قبول کننده
شایان
نمونه:
شایانِ درنگ ( قابل توجه )
لایق برای پذیرش
"قابل" به معنای "شایان" نیز بوده می تواند. طور نمونه به جای این که بگوییم: قابل ذکر است. می توان گفت: شایان ذکر است.
قابل تامل== جای تامل پس قابل==جا ( شدنی ) نیز میباشد
شایسته
یکی از نام های خداوند است
شایان

بپرس