فراخ

/farAx/

    ample
    capacious
    commodious
    expansion
    roomy
    spacious
    wide
    loose

فارسی به انگلیسی

فراخ استین
wide, broad, large, ample

فراخ رو
prodigal

فراخ روی کردن
waste

فراخ ساز
stretcher

فراخ شدگی
dilation, distension, distention

فراخ شدن
dilate, yawn

فراخ گویی کردن
enlarge

فراخ نشینی
straddle

فراخ کردن
broach, dilate, loose

مترادف ها

wide (صفت)
وسیع، نامحدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز

quiet (صفت)
ساکت، دوستانه، فراخ، ارام، بی صدا، ملایم، ساکن، خاموش، اهسته، خموش

ample (صفت)
وسیع، فراوان، مفصل، فراخ، بیش از اندازه، پر، پهناور، چیز عزیز و پربها

merry (صفت)
فراخ، خوشحال، بشاش، خوشدل، خوش، شاد دل، سرحال، خرم، مسرور، شاد، خوشنود، سرمست، سبک روح، با نشاط، شادمان، خوش وقت، خشنود، خندان، سرخوش، شاد کام، پرنشاط، پر میوه

spacious (صفت)
وسیع، جامع، مفصل، فراخ، گشاد، جادار، فضادار

capacious (صفت)
وسیع، فراخ، گشاد، جادار، گنجا، گنجایش دار

gay (صفت)
فراخ، خوشدل، شوخ، سرحال، خرم، خوشنود، سرمست، سبک روح، خوش وقت، خشنود، سرخوش، پرنشاط

پیشنهاد کاربران

هزارگی پراخ یعنی گشاد
فراخ تر زیستن به معنی بهتر زندگی کردن میباشد .
وسیع ٬گشاد، جادار٬زیاد، پهناور، فراوان
فراع
گششششاد
وسیع . . واسع . . پهن . . گشاد . . جادار . .
به معنی گشاد . . .
به عنوان مثال وقتی یکی خیلی گشاده و تنبله بهش میگن عجب فراخی هستی تو
میشه گشادی
بسیط، پهن، جادار، رحب، عریض، فسیح، فضادار، گشاد، گشاده، متسع، واسع، وسیع

فراخ کوتاه شده فراخور است و متضاد آن فرانخ ، دراخ یا دراخور خواهد شد
گشاد
گسترده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس