عداوت

/~edAvat/

    animosity
    animus
    enmity
    gall
    grudge
    hostility
    ill will
    venom
    hatred

فارسی به انگلیسی

عداوت امیز
venomous

عداوت خانوادگی
bad blood

عداوت ریشه دار
feud

عداوت ورزیدن
to act like an enemy

مترادف ها

hatred (اسم)
تنفر، بیزاری، نفرت، ستیز، دشمنی، عداوت، کینه، غل، بغض

animosity (اسم)
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت

enmity (اسم)
نفرت، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، ستیزگی، ضدیت، دوءیت

hostility (اسم)
خصومت، عداوت، ستیزگی، ضدیت، عملیات خصمانه

feud (اسم)
عداوت

rancor (اسم)
عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین

odium (اسم)
نفرت، زشتی، دشمنی، عداوت، رسوایی، بد نامی

پیشنهاد کاربران

*رای هند فرمود برهمن را که: بیان کن از جهت من مَثَل دو تن که با یک دیگر دوستی دارند و به تضریب نَمّام خائن بنای آن خلل پذیرد و به عداوت و مفارقت کشد
کلیله و دمنه
دشمن شدن با کسی ، کینه گرفتن
عداوت در اصل از ماده عدو بمعنی تجاوز می آید و بغضاء از ماده بغض بمعنی تنفر از چیزی است و ممکن است فرق میان این دو کلمه این باشد که بغض بیشتر جنبه قلبی دارد و عداوت جنبه عملی و یا لااقل اعم از عملی و قلبی است .
کینه. . . . تنفر. . . . .
معادات. [ م ُ ] ( ازع، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 279 ) . شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. ( جهانگشای جوینی ) . و رجوع به معاداة شود.
...
[مشاهده متن کامل]


نقار
تعند
دشمنی، کین، خصومت، عناد، کینه، بغض، حقد، مخاصمه، مخالفت
دشمنی

دشمنی

بپرس